درسال ۱۰۹۵ میلادی جنگهای صلیبی میان مسلمانان و مسیحیان آغاز شد.
جنگهای صلیبی به جنگهایی گفته میشود که در آن مسیحیان با مسلمانان طی چندین دوره برای به دست آوردن بیت المقدس مبارزه کردند.
نخستین کسی که پرچم جنگ را برافراشت مردی از افراد کلیسا بود به نام ادمار
دو لوپویی. جنگهای صلیبی هشت جنگ است که در جنگ اول و چهارم هیچیک از
پادشاهان اروپایی دخالت نداشتند و فقط نجبا و اصیل زادگان بودند که بر
صلیبیها فرمانروایی میکردند. غیر از جنگ اول در باقی جنگها مسیحیان از
مسلمانان شکست خوردند.
در سال ۱۰۹۵ میلادی پاپ اوربانوس دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا
علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشلیم(بیت المقدس) واقع در فلسطین را
اشغال کنند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی
گردید. عده زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا
خاورمیانه جان خود را از دست دادند. آنها که زنده ماندند در سال ۱۰۹۹
میلادی بیت المقدس را تسخیر کردند. بین سالهای ۱۰۹۹ میلادی تا ۱۲۵۰ میلادی
شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد ولی در هیچ یک از آنها صلیبیون موفقیتی به دست
نیاورند.
این جنگها به دعوت مقامات کلیسای کاتولیک رومی و همراهی و حمایت
امپراتور روم شرقی، با اعلام هدف آزادسازی بیتالمقدّس (اورشلیم) و
زادگاهحضرت مسیح علیهالسلام و دیگر معالم مسیحی در فلسطین از دست
مسلمانان و ایجاد دولتهای صلیبی در نقاط مختلف فلسطین صورت گرفت.
جنگهای صلیبی مجموعاً هشتبار به وقوع پیوست. اروپاییان دست یافتن
به ثروتهای عظیم شرق را مطمح نظر داشتند و رسیدن به اهداف اقتصادی
و اجتماعی نتایجی بسیار مهم و تأثیرات متقابل زیادی بر طرفین جنگ
داشت.
منابع تاریخی
منابع و مطالعات در باره جنگهای صلیبیــ که مناطق وسیعی از اروپا و
شام و ترکیه و مصر و شمال افریقا را دربرگرفت و در آناقوام و طوایف
مختلفی با زبانها و معتقداتو باورها و انگیزههایگوناگونیشرکتکردند
ــ بسیار زیاد استو مورخانو محققان، با اهدافو انگیزهها و سلایق
مختلف و به اقتضای زمان، به جنبهای از این جنگها پرداختهاند.
اجمالاً منابع در اینباره را میتوان به دو دستهاسلامی و غیر
اسلامی، و هر دسته را نیز به دو مجموعه قدیم و جدید تقسیمکرد. بدیهی
استکه تحلیلهای مؤلفانهر دسته، متأثر از دیدگاه آنهاست و از
اینرو، تحلیلها و آثارشان، متفاوت و بعضاً مغایر یا برعکساست. مثلاً،
کشیشان و مورخان غربی ، کهبا سپاهیانصلیبی وارد شرق شدند، این
جنگها را نوعی جهاد مقدّس تلقی میکردند، اما مورخان مسلمان آن را
تجاوز به سرزمینهای اسلامی میدانستند.
چون این نبردها میان مسلمانان و اروپاییان مسیحی درگرفت، توجه به
منابع غربی، به ویژه نوشتههای کشیشان متنفذ در دربار پادشاهان
غربی، که از اوضاع منطقه و حوادثروزگار خود آگاه بودند، مهم است.
بیشتر این نوشتهها به زبانهای رومی، یونانی، لاتینی، سریانی و
ارمنی است. سهیل زکار، مورخ معاصر سوری، در الموسوعه الشامیه فی
تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمه عربی آنها را آورده است.
مهمترین منابع غربی که ترجمه عربی آنها موجود است و رویدادهای
جنگهای صلیبی در آنها ثبت شده است، عبارتاند از: أعمال الفرنجه و
حجاج بیتالمقدس، از نویسندهای ناشناس، که بعدها اساس بسیاری از
کتابهای تاریخ جنگهای صلیبی گردید؛ تاریخ الفرنجه الذین استولوا
علی القدس، اثر رمون آگیلری، که شاهد حوادث نخستین حمله صلیبی
بود؛ الالکسیاد، اثر آنا کومننا، دختر امپراتور بیزانس آلکسیوس کومننوس؛
تاریخ اورشلیم، اثر آلبر اکسی آلمانی، که وقایع نخستین حمله صلیبی
را نوشت؛ الاستیطان الصلیبی فی فلسطین، اثر فوشه شارتری؛ تاریخ
الاعمال التی تمت فی بلاد ماوراءالبحر، اثر برجسته و مفصّل ویلیام
صوری؛ حیاه القدیس لویس، اثر ژان دو ژوئانویل، که همراه لوئی،
پادشاه فرانسه، در حملهاش به مصر و شام بود و خاطراتش را به دقت
نوشت.
در دوره متأخر نیز مورخان اروپایی و امریکاییکتابهایی در اینباره
نوشتهاند که در میان آنها تاریخ جنگهای صلیبی اثر رنه گروسه و
تاریخ جنگهای صلیبی، اثر استیون رانسیمان شهرت جهانی دارند.
رانسیمان خود نیز گزارشی از منابع معتبر اروپایی در اینباره به دست
داده است.
منابع متقدم اسلامی که به این جنگها به طور انحصاری و تخصصی
بپردازند اندک است. غافلگیر شدن مسلمانان در مقابل حملات صلیبیها و
تشتت اوضاع جهاناسلام و نیز تمایل بیشتر مورخان اسلامی به تدوین
تاریخ و حوادث بر اساس سالشمار و نه بهطور موضوعی، مانع از آنشد
که کتابهای زیادی در اینباره نوشته شود؛ بنابراین، بیشتر مطالب
راجع به جنگهای صلیبی در تاریخهای عمومی، سیره اشخاص، تاریخ
شهرها و حتی کتب جغرافیایی آمده و همین امر کار پژوهش در این
زمینه را دشوار کرده است. در دو قرن اخیر کتابهای تحلیلی و مستندی
در باره جنگهای صلیبی تألیف شده است.
برخیاز منابع ارزشمند اسلامی، که در آنها تا حدودی بهجنگهای صلیبی
پرداختهشدهاست، عبارتاند از: ذیل تاریخ دمشق، نوشته ابن قَلانسی
که معاصر نخستین جنگ صلیبی بود و در دمشق به اسناد دسترسی داشت و
خود نیز شاهد عینی بود و ازاین رو کتابش از اعتبار و اهمیت
فوقالعادهای برخوردار است؛ تاریخ مدینه دمشق، اثر ابنعساکر؛
کتابالاعتبار، اثر ابن مُنقِذ، که به هنگام حملات نخستین صلیبی در
شام میزیسته است؛ تاریخ حلب، اثر محمدبن علی حلبی معروف به
عظیمی، که شاهد جنگ اول صلیبی بوده است؛ الرسائل، اثر عبدالرحیم
بنعلی بَیسانی (متوفی۵۹۶)، وزیر صلاحالدین ایوبی؛ المنتظم، تألیف
عبدالرحمان ابنجوزی؛ تاریخ دولت آلسلجوق، البرق الشامی، و الفتح
القسی فی الفتح القدسی، سه اثر مهم تألیف محمدبن محمد اصفهانی
معروف به عمادالدین کاتب، سرپرست دیوان انشای صلاحالدین ایوبی و
شاهد بسیاری از حوادث، از جمله نبرد معروفحِطّین؛ رحله ابنجُبَیر،
اثر ابنجبیر اندلسی؛ مضمار الحقائق و سر الخلائق، اثر الملکالمنصور
محمد بن عمربن شاهنشاهایوبی(متوفی۶۱۷)؛ الکاملفیالتاریخ، و
التاریخالباهر فیالدولهالاتابکیه، دو اثر ارزنده ابناثیر، که خود
شاهد بسیاری از حوادث بوده است؛ النوادر السلطانیه و
المحاسنالیوسفیه، اثر قاضی یوسفبنرافع اسدی معروف به ابنشَدّاد؛
مرآهالزمان فی تاریخالاعیان، اثر سبط ابنجوزی؛ بغیه الطلب فی
تاریخ حلب، اثر ابن عدیم؛ الروضتین فی أخبار الدولتین النوریه و
الصلاحیه، و الذیل علیالروضتین، اثر عبدالرحمان بن اسماعیل مقدسی
معروف به ابوشامه؛ وفیاتالاعیان، اثر ابنخلّکان؛ الاعلاق الخطیره
(قسمالجزیره)، اثر ابنشداد عزالدین محمدبن علیبن ابراهیم؛ مفرج
الکروب فی أخبار بنی أیوب، اثر جمالالدین محمدبن سالمبن واصل
حموی.
افزون بر این مورخان، که خود شاهد گوشهای از جنگهای صلیبی بودند،
شماری از مورخان قرنهشتم و نهم، مانند مقریزی و ذهبی و ابنتغری
بردی، به مناسبت، جنگهای صلیبی را گزارش و گاه به نکاتجدیدی
اشارهکردهاند، که در بررسیهای تاریخی نباید از نظر دور بماند.
برخی مورخان معاصر عرب نیز آثار تحلیلی خوبی در باره این جنگها
تألیف کردهاند، از جمله این آثار است: مجموعه چهار جلدی اثر جوزیف
نسیم یوسف در سلسله «مکتبه الحروب الصلیبیه»، و مجموعهپنجاهجلدی،
الموسوعهالشامیهفیتاریخالحروبالصلیبیه، چاپسهیلزکار.
وجه تسمیه و مفهوم عبارت «جنگ صلیبی«
تعبیر «جنگ صلیبی» معادل واژه انگلیسی Crusade است که خود از واژه
اسپانیایی Cruzada (دارای نشانِ صلیب) برگرفته شده است، زیرا شرکت
کنندگانمسیحیدر اینجنگبهدستور پاپاوربانوس دوم(دورهپاپی:
۴۸۱ـ۴۹۲/ ۱۰۸۸ـ۱۰۹۹)، منادیاینجنگها، بر رویشانهراستلباسیا زرهخود
نشانصلیبمیدوختند. واژهCrusade در سده هجدهم ابداع شد که تاکنون نیز
به کار میرود از نظر تاریخی، یک قرن بعد از شروع نخستین جنگ، در
۵۹۶/ ۱۱۹۹، در زمان پاپ اینوکنتیوس سوم واژه لاتینی Crucesignati/
Crusesignati به معنای«داراینشانصلیب» پدیدار شد ولی در آغاز این
نبردها، مهاجمان حُجّاج نامیده میشدند مورخان غربی معاصرِ نخستین
جنگ صلیبی نیز اغلب از واژههایی چون «سفر حج»، «حمله»، «سفر به
سرزمین مقدّس»، «جنگ مقدّس»، «حمله صلیب»، «حمله عمومی»، «طرح
عیسی مسیح» استفاده کردهاند.
مورخانمعاصر اسلامینیز، بیتوجهبهمضموندینیایننامگذاری، همانرا
پذیرفتهاند، در حالی که مورخان مسلمان معاصرِ جنگهای صلیبی مثل ابن
قلانسی، عمادالدینکاتب، ابناثیر، ابنعدیم، ابنشداد و ابنواصل،
هیچگاهاز کلماتی چون صلیبیها و جنگ صلیبی استفاده نکرده و
کلمه«فرنج» یا فرنجه(فرنگان/ فرنگیان) را بهکار بردهاند، زیرا
فرانسویها بیشترینسهمرا در برانگیختناینجنگها داشتند
از نظر اصطلاحی، مراد از جنگهای صلیبی در میان اکثر مورخان جهان
لشکرکشیهای پادشاهان مسیحی اروپایغربی، بهویژهکشور فرانسه، زیر
فشار و نفوذ و بهرهبریپاپ، از ۴۸۸ تا ۶۹۰/۱۰۹۵ـ۱۲۹۱ است که به بهانه
نجات بیتالمقدّس و مزار حضرت عیسی علیهالسلام صورت گرفت، هر چند
قصد واقعی از این جنگها تصرف سرزمینهای اسلامی شرق اروپا (شام و مصر و
شمالافریقا) و تأسیس دولتهایی برضد ممالکاسلامیبود.
بسیاری از مورخان معاصر بر این باورند که جنگهای صلیبی دارای مفهومی
وسیعتر، یعنی جنگ و ستیز همیشگی میان شرق و غرب، استکه از
کهنتریندوران شروع شده و با گسترش مسیحیت در غرب و سپس ظهور اسلام
در سده هفتم میلادی و گسترش آن در شرق، این کشمکش جنبه دینی
نیز بهخود گرفت و به ستیز میان جهان اسلام و عالم مسیحیت بدل
گردید
جنگهای امپراتور بیزانس، نیکفوروس فوکاس و جانشین وی، یوحنّای اول
ملقب به زیمیسکس (در عربی: ابن شِمِشقیق یا شمشقیق)، از معروفترینِ
این رویاروییها بودهاست برخی مورخان، اکتشافات جغرافیایی غربیان و
سپس فعالیتهای استعماری آنها را استمرار همان جنگها میدانند از این
رو، نبردهای مسیحیان برضد مسلمانان را در اندلس، صِقِلیه(سیسیل) و
جنوب ایتالیا در سده های چهارمـ نهم/ دهمـ پانزدهم که از نظر کلیسا
جنبه قداست داشتند . نیز جنگهای اروپاییان بر ضد دولتعثمانی،
همدستی امریکا و فرانسه و انگلستان و ایتالیا برضد جهان عرب و
مسلمانان، تجاوز نیروهای ایتالیا و فرانسه به لیبی و الجزایر و تونس
و مغرب در قرن اخیر، و تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین را تداوم
جنگهای صلیبی میشمارند جمله مشهور ژنرال انگلیسی، لرد النبی ، پس
از شکست عثمانی در جنگ جهانیاول، هنگامیکه در ۱۳۳۵/۱۹۱۷ فاتحانه
وارد قدسشد، همین نظر را تأیید میکند؛ ویگفت: «اکنون جنگهای صلیبی
به پایان رسید»
معمولاً مورخانمعاصر، جنگهای صلیبیرا به هشت جنگ اصلی و چند جنگ
فرعی کم اهمیت تقسیم میکنند برخی هم معتقدند که جریان حوادث به
هم پیوسته بوده و بین جنگها مرزبندی دقیق وجود نداشته است؛ از
این رو در تقسیمی کلیتر، جنگهای صلیبی را شامل دو مرحله دانستهاند:
یکی، از سقوط شهرهای اسلامی تا پیشروی صلیبیان به نزدیکی
دروازههای حلب در ۵۱۸/ ۱۱۲۴، و دیگری، مرحلهایستادگیمسلمانانتا
راندن اشغالگران در ۶۹۱/۱۲۹۱، که مرحله اخیر در چهار دوره صورت گرفت
و به نام چهار شهر مشهور شد. برخی نیز جنگهای صلیبی را به سه
مرحله تقسیم کردهاند.
نگرش مسیحیان به مسلمانان طى جنگهاى صلیبى
نویسندگان مسیحى سدههاى هشتم تا سیزدهم میلادى، تصویرى مخدوش از اسلام
ارائه کردهاند. از نظر آنها، اسلام، مذهبى غیر صادق، متمایل به بت پرستى و
نوعى بدعت مسیحى محسوب مىشد. آنان نه تنها نبوت پیامبر اسلام را انکار
کرده و او را ضد مسیح دانستهاند، بلکه ضعفهاى اخلاقى زیادى براى دین
اسلام و پیامبرش بر شمردهاند، از جمله آن که محمد صلى الله علیه وآله
مطالب درستى از عهد عتیق و عهد جدید را در قرآن آورده، اما پارهاى از
بدعتها، نظیر برخى از ویژگىهاى آیین مانویت و نیز مطالبى از خود را بدان
افزوده است.
گمان مىرود ایجاد این تصویر مخدوش از اسلام، عمدتاً واکنش مسیحیان در
برابر برترى فرهنگى مسلمانان، به ویژه در اندلس بوده باشد. در آن دوران،
مسیحیان تصور مىکردند که نسبت به مسلمانان نه تنها از جنبه مذهبى، بلکه از
نظر اخلاقى نیز برترند؛ در چشم مسیحیان حاضر در جنگهاى صلیبى، مسلمانان
جنگجویان خشنى به نظر مىآمدند، از این رو تمسخر و ذکر نقاط ضعف مسلمانان و
اسلام در قالب ترسیم و تحریف دین اسلام مطرح شد. این قالب که ذهن صلیبیان
را از قرن دوازدهم تا نوزدهم میلادى به خود مشغول کرده بود، در چهار وجه از
سوى مسیحیان مطرح شد که عبارتند از:
۱٫ اسلام نه تنها صدق نیست، بلکه انحراف عمدهاى از حقیقت است… محمد صلى
الله علیه وآله صدق و کذب را به هم آمیخته… است؛ در حالى که موضوعاتى،
مانند «وجود خدا» در مسیحیت با منطق ثابت مىشود، این موضوع در دین اسلام
متکى به وحى است.
۲٫ مسیحیان اروپاى غربى مانند توماس آکویناس در سدههاى دوازدهم و سیزدهم
میلادى معتقد بودند که «اسلام دینى است که با شمشیر و خشونت ترویج مىشود. »
۳٫ اسلام «مذهب تن آسانى» است. از نظر مسیحیان قرون وسطى، ازدواج مرد
مسلمان با زنان متعدد (به صورت عقدى یا به صورت دیگر) و وعده قرآن در هم
نشینى با حوریان بهشتى که در اسلام مجاز است، مردود مىباشد.
۴٫ محمدصلى الله علیه وآله مخالف مسیح است. به عقیده مسیحیان قرون وسطى، در
قرآن اشتباهات بدیهى وجود دارد [و از این رو، آنان ]رسالت محمدصلى الله
علیه وآله را قبول نمىکردند.
به همین دلیل، در «ترانه رولان» مسلمانان، بت پرست معرفى شدهاند. نورمن
دانیل در کتاب اسلام و غرب مىنویسد: حتى در منصفانهترین توصیفهاى قرون
وسطایى از حیات محمد صلى الله علیه وآله نکات فراوانى مکتوم ماندهاند. از
این رو، توجه مسیحیان در شناخت شخصیت پیامبر متمرکز بود. یوحناى دمشقى و
تئوفان معترف در میان مورخان بیزانسى مطالبى را ارائه دادند، اما ادامه
جنگهاى صلیبى مانع از اطلاع رسانى مستمر مىشد.
بدین ترتیب، مسیحیان سده دوازدهم میلادى بینش کافى از اسلام نداشتند. با
فتح جزیره «ایبرى» به دست صلیبیان و تماس نزدیک مسیحیان با مسلمانان،
رهبران مسیحى به کسب اطلاعات دقیقتر از مسلمانان پرداختند. در این زمینه
«پدر آلفونسو» کتاب گفت و شنود با اسلام را نوشت، اما قدم جدىتر را پیر
معزز Peter the Venerable رئیس صومعه کلونى با نوشتن ردیهاى بر مطالب
اسلام که لازم مىدید مسیحیان، آن مطالب را باطل بدانند، برداشت.
«روبرکتونى» نیز ترجمهاى از قرآن تهیه کرد. هر چند توماس آکویناس و پیر
معزز به دنبال تغییر دیانت مسلمانان بودند، خصوصاً آنهایى که تحت حاکمیت
مسیحیان اسپانیا قرار داشتند.
رساله دولت مسلمان، محمد، قوانین و دین او نوشته گیوم طرابلسى؛ مشاجرات
قلمى ریکولدوس دو سانتا کروس desantacruceRicoldus، کشیش فرقه دو سن
دومینیک، در بغداد با مسلمانان؛ ترجمه قرآن به اهتمام پیردو کلونى (۱۱۵۶م)،
کتاب توماس آکویتاس با عنوان Summa contraentiels و تلاشهاى کاتامان
دیموند اول، بزرگترین مبلغ مسیحى قرون وسطى، تا حدودى از شبهات پیشین
درباره اسلام کاست.
با گسترش اسلام در میان مسیحیان، برداشت مخدوش از اسلام بسیار کمرنگ شد و
افرادى مانند «پیرمغزز»، برداشت جدیدى از اسلام را در دیدگاه مسیحیان ارائه
کردند. ادوارد گیبون نیز فصل پنجاهم کتاب انحطاط وسقوط امپراطورى روم را
به بررسى مذهب اعراب، وصف عربستان قبل از ظهور اسلام ، ظهور حضرت محمدصلى
الله علیه وآله و نیز تعالیم ، خصایص و شخصیت ایشان تا وفات اختصاص داد؛ او
در این کتاب مىنویسد: «حضرت محمدصلى الله علیه وآله به مسلمانان آموخته
است که مبدع دین عیسوى را عزیز و محترم بدارند، احترامى که در فکر مرد
مسلمان آمیخته به اسرار است…. » عیسویان لاتینى یکى از اصول اعتقادى خود که
بارور شدن مادر با کره عیسى از نفحه روح القدس است، از قرآن کریم
گرفتهاند و این کار را «عار» ندانستهاند.
میدانهاى جنگ، اشتیاق مسیحیان را براى گردآورى اطلاعات بیشتر و دقیقتر از
اسلام تقویت کرد. برداشت مسلمانان و مسیحیان آن زمان از جنگهاى صلیبى به
کلى متفاوت از یک دیگر بود، زیرا جنگهاى صلیبى نزد اکثر مسلمانان،
حادثهاى بود که در مناطق دور دست و مرزى رخ داده است. درباره نحوه رفتار
مسلمانان با صلیبیان، ادوارد گیبون، شکیب ارسلان، رنو، گوستاو لوبون و…
مطالبى را در کتابهاى خود ذکر کردهاند.
وضعیت جهان اسلام در آستانه جنگهاى صلیبى
در آستانه جنگهاى صلیبى و هم زمان با قرن پنجم هجرى، سرزمینهاى شام، عراق
و ایران کانون اختلافات فرقهاى و مذهبى بود؛ اختلاف میان حنفىها و
شافعىها، اشعرىها و معتزلىها و نیز شافعىها و شیعیان (روافض) گسترش
یافت. با افول پایگاه معتزلىها در قرن پنجم هجرى، اشعرىها که اطاعت از
پیشواى فاجر یا عادل را واجب مىدانستند، قدرت گرفتند.
از این رو، ابوالحسن ماوردى در احکام السلطانیه، اساس فقه سیاسى اهل سنت را
پایه گذارى کرد و امام محمد غزالى در کتاب المستظهرى به توجیه جنگ با
مخالفان اهل سنت (شیعیان و اسماعیلیان) پرداخت. در حقیقت، وى فرمان قتل
اسماعیلیان و هواداران فاطمیان که متهم به همکارى با صلیبیان بودند، صادر
کرد. فضاى آکنده از دشمنى میان مسلمانان، به خصوص شیعه و سنى و تعصب
اندیشوران سیاسى، چون غزالى، اختلافات میان مسلمانان را به شکاف بزرگى
تبدیل کرد.
در سال ۴۶۲ه هم زمان با حکومت آلب ارسلان، امپراتور روم شرقى، رومانوس
دیوجانوس، به حلب حمله و محمود بن صالح مرداسرا مغلوب کرد. این مسئله باعث
توجه آلب ارسلان به حلب و روم شرقى شد. وى پس از فتح حلب در ناحیه
ملازگرد، امپراتور روم شرقى را اسیر نمود، این اولین ضربهاى بود که دولت
مسیحى بیزانس از دولتى مسلمان دریافت کرد، اما سقوط تدریجى دولت سلجوقى،
زمینه ساز پیروزى صلیبیان و اشغال مناطق شام گردید.
«تتش بن الب الرسلان» بعد از مرگ ملکشاه به سلطنت رسید و نواحى رها، حران،
انطاکیه، بوزان و حلب را تحت تسلط خود در آورد. او سپس اهالى نصیبین را
مقهور و نواحى دیار بکر، موصل و جزیره را فتح کرد.
مرگ تتش به دست «برکیا رق» باعث اختلاف میان فرزندان تتش شد. از این رو،
«دقاق» حکومت دمشق و «رضوان» حکومت حلب را به دست گرفتند. قلیچ ارسلان از
سلاجقه روم نیز که آسیاى صغیر را در اختیار داشت، هم زمان با هجوم صلیبیان،
بر سر نواحى جزیره مالت با امراى دانشمندیه در کشمکش بود.
اسماعیلیان و فاطمیان در طىّ جنگهاى صلیبى با مسیحیان همکارى داشتند.
چنان که در سال ۵۲۳ه رؤساى فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبىها مکاتبه کردند و
براى اشغال دمشق، به آنها قول همکارى دادند. مکاتبهها میان فاطمیان و
دولت روم شرقى باعث شد تا مورخانى، چون ابن اثیر، علت اصلى حمله صلیبىها
به حوزه جهان اسلام را «ترس فاطمیان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند.
با تقسیم شدن اسماعیلیان به دو فرقه مستعلوى و نزارى، مستعلى با کمک وزیرش،
افضل بن بدرجمالى، قدرت را به دست گرفت، اما در حقیقت قدرت اصلى در اختیار
افضل بود و خلیفه فاطمى، همچون مهرهاى بى اثر، عمل مىکرد. در این
هنگام، جنگهاى صلیبى آغاز شد. زوار ارمنى بیت المقدس اقدام به برقرارى راه
ارتباطى شرق و غرب نمودند و به تدریج بر شمار زائران مسیحى فلسطین و بیت
المقدس افزوده شد. عواملى، چون سقوط خلافت فاطمیان به دست صلاح الدین
ایوبى، خواندن خطبه بنام خلیفه عباسى، سقوط دولت اموى اندلس و ضمیمه شدن
خاک اسپانیا به قلمرو شارلمانى (فرانسه)، سبب شد تا مردم جنوب فرانسه که با
اسپانیایىها ریشه مشترک داشتند، به کمک فرانسویان بشتابند و در هر نقطه
از اندلس، دول غرب یا بربر قدرت یافتند. با اشغال «طلیطله» به دست آلفونس
ششم، پادشاه کاستیل، به تدریج مسیحیان بر سراسر اندلس چیره شدند و تونس از
حوزه خلافت فاطمیان جدا شد. در طرابلس قبیله «زناته» از قبایل بربر شمال
آفریقا، جنبش استقلال طلبانه ایجاد کردند. جمهورىهاى ژنوا و پیزا به
شهرهاى مهدیه و زوبله تجاوز کردند و سرانجام جزیره سیسیل به دست
«نورماندىها» افتاد و از نقشه جهان اسلام محو شد. در حالى که امراى قرطبه
دائماً با خلفاى بغداد در کشمکش بودند، خلفاى عباسى با آن که شاهد جنگ و
ستیز فرانسویان با مسلمانان اسپانیا بودند، با پادشاهان فرانسه پیوند دوستى
و مودت برقرار کردند.
چنان که پین، شاه فرانسه سعى مىکرد مسلمانان را به جان یکدیگر انداخته و
از این موضوع به نفع خود استفاده کند، منصور، خلیفه عباسى کشتى حامل
جنگجویان را از سواحل آفریقا، براى نبرد با عبدالرحمن اموى به اسپانیا
فرستاد و هارون الرشید با شارلمانى، امپراطور فرانسه، روابط دوستانه برقرار
نمود، ایجاد تسهیلات جهت زیارت مسیحیان بیت المقدس، از جمله درخواستهاى
شارلمانى از هارون الرشید بود.
در قرن پنجم هجرى، بغداد دستخوش درگیرىهاى مذهبى و شورشهاى مختلف گردید.
دخالت خلیفه المقتدى در امور سیاسى سبب شد تا وى به دستور ملکشاه سلجوقى،
بغداد را ترک کند، اما با مرگ ملکشاه، خلیفه قدرت سابق خود را باز یافت.
شورش ارسلان بساسیرى و فتح بغداد، تبعید و زندانى شدن خلیفه القائم را به
دنبال داشت. بىتوجهى خلیفه و سلطان سلجوقى به امورى، مانند [اهمیت] فتح
بیت المقدس در نزد صلیبیان، تقاضاى امپراطور بیزانس براى جنگ مشترک علیه
صلیبیان و اشغال آسیاى صغیر به دست صلیبیان، باعث از دست رفتن بیت المقدس
شد.
علل و عوامل آغاز نبرد
در مورد دلایل این جنگ ها میشود به طور خلاصه گفت: رشد جمعیت، توسعه
اقتصادى، وجود یک جنبش اجتماعى موثر در اروپا و اشتیاق به زیارت مرقد حضرت
مسیح که مورد توجه عموم مردم اروپا بود. مواعظ آتشین پاپ اوربن دوم که به
گفته برخى قصد به دست آوردن سرزمین پطروس حوارى را داشت و آن را وطن دوم
خود مى دانست و یا به گفته برخى مورخین، پاپ براى رقابت با امپراتوران
اروپا این سیاست را در پیش گرفته بود زیرا در اثر اصلاحات پاپ گرگوار هفتم
به سال ۱۰۷۳ میلادى انتخاب اسقف ها از سوى پادشاهان و فئودال ها ممنوع شده
بود و این به نوعى قدرت نهایى پاپ در مقابل امپراتوران بود. اما در نهایت،
این جنگ ها باعث قدرتمند شدن شاهان اروپا شد. زیرا تمامى هزینه ها و نفرات
نظامى را دوک ها و پرنس هاى اروپایى تامین مى کردند و چون در آن زمان عملاً
قدرت در نزد آنها بود با تداوم جنگ دوک ها و پرنس هاى اروپایى ضعیف تر
شدند. البته به عقیده مورخین معاصر عرب این جنگ ها براى از بین بردن اسلام
بوده است اما با توجه به قدرت آن موقع مسلمانان و آگاهى اروپاییان نسبت به
این امر این مسئله بعید به نظر مى رسد.
البته نباید فراموش کرد که رونق کشورهای اسلامی و تمدن آن، برای بسیاری از
پادشاهان هوسانگیز بود و رؤیای به چنگ آوردن این کشورها همواره یکی از
آرزوهای پادشاهان غربی بود.
اما اگر می خواهید با جزئیات جالب تری درباره علل جنگ های صلیبی آشنا شوید ادامه مقاله را بخوانید:
اولین علت
اولین علت مستقیم جنگ های صلیبی پیشتازی ترکان سلجوقی بود. دنیا خود را با
سلطهی مسلمانان بر خاور نزدیک وفق داده بود؛ خلفای فاطمی مصر در حکومت بر
فلسطین طریق مدارا پیش گرفته بودند و، صرف نظر از چند واقعهی استثنایی،
فرقههای مسیحی آن سامان از آزادی زیادی در پیروی از تعالیم دینی خویش
برخوردار بودند.
حاکم، خلیفهی دیوانهی قاهره، کلیسای قیامت را ویران کرده بود (۱۰۱۰) لکن
خود مسلمانان مبالغ معتنابهی خرج تعمیر مجدد آن کرده بودند. در سال ۱۰۴۷،
جهانگرد و شاعر ایرانی، ناصر خسرو، کلیسای مزبور را چنین توصیف کرد: «…جایی
وسیع است چنانکه هشت هزار آدمی را در آن جای باشد، همه را به تکلیف بسیار
ساخته از رخام رنگین و نقاشی و تصویر، و کلیسا را از اندرون به دیباهای
رومی آراسته و مصور کرده و بسیار زر طلا بر آنجا به کار برده، و صورت عیسی
علیهالسلام را چند جا ساخته که بر خری نشسته است.» این فقط یکی از
کلیساهای متعدد در بیتالمقدس بود.
زائران مسیحی حق داشتند آزادانه به اماکن معتبرکه رفتوآمد کنند؛ سالیان
سال بود که زیارت فلسطین نوعی عبادت یا کفاره محسوب میشد؛ همه جای اروپا،
انسان کسانی را میدید که برگهای نخل فلسطین را چلیپا وار، به نشانهی
زیارت از اماکن متبرکه، زیور خویش میکردند؛ پیرز پلومن معتقد بود که این
قبیل افراد «رخصت داشتند که از ان پس تمام عمر سخن دروغ بگویند.» لکن در
۱۰۷۰ ترکان بیتالمقدس را از چنگ فاطمیان بیرون آوردند، و زائران مسیحی از
این پس ناقل روایاتی بودند دربارهی تعدی ترکان و بیحرمتی آنها نسبت به
نام پیر لومیت (پیر منزوی) از جانب سیمون، بطرک بیتالمقدس، نامهای نزد
پاپ اوربانوس دوم به رم آورد که در طیآن تعقیبو آزار مسیحیان فلسطین
بتفصیل بیان، و از پاپ عاجزانه تقاضای کمک شدهبود(۱۰۸۸)
دومین علت
دومین علت مستقیم جنگهای صلیبی تضعیف خطرناک امپرطوری بیزانس بود.
امپراطوری مزبور مدت هفت قرن میان تقاطع بزرگراههای اروپا و آسیا قرار داشت
و مانع تهاجم لشکریان آسیایی و خیل جماعات چادرنشین استپها به اروپا بود.
اکنون این امپراطوری بر اثر نفاقهای داخلی، بدعتهای مخرب، و شقاق ۱۰۵۴ که
مایهی جدایی آن از غرب شده بود، آن قدر ضعیف بود که دیگر نمیتوانست موفق
به انجام این امر خطیر تاریخی شود. در حالی که بلغارها، پچنگها، کومانها، و
روسها بر دروازههای اروپایی آن هجوم میبردند، ترکان مشغول تکه تکه کردن
ایالات آسیایی آن امپراطوری بودند.
در ۱۰۷۱ سپاهیان بیزانس تقریباً در مناذگرد تارومار شدند. ترکان سلجوقی
ادسا، انطاکیه (۱۰۵۸)، طرسوس، حتی نیقیه را تسخیر کردند و از آن سوی بوسفور
چشم بر خود شهر قسطنطنیه دوختند. امپراطور آلکسیوس اول(۱۰۸۱-۱۱۱۸) با
امضای عهدنامهی خفتآوری، بخشی از آسیای صغیر را نجات بخشید، لکن برای
مقابله با هجومهای بیشتر فاقد قوای نظامی بود.
اگر قسطنطنیه به دست ترکان میافتاد، تمامی اروپای خاوری در برابر لشکریان
آنها مفتوح میشد و فتح تور (۷۳۲) بینتیجه میماند. آلکسیوس غرور مذهبی را
فراموش کرد، سفرایی نزد پاپ اوربانوس دوم و شورای پیاچنتسا گسیل داشت، و
اروپای لاتین را تشویق کرد او را در هزیمت دادن ترکان از اروپا یاری کند.
آلکسیوس میگفت که مبارزه با این جماعت کفار در خاک آسیا عاقلانهتر
خواهد بود تا آنکه دست روی دست نهند و منتظر سیل آنها از طریق شبه جزیرهی
باکان به پایتختهای اروپایی باشند.
سومین علت
سومین علت مستقیم جنگهای صلیبی حس جاهطلبی شهرهای ایتالیایی مانند پیزا،
جنووا، ونیز، و آمالفی بود که میخواستند دامنهی قدرت تجاری روزافزون خود
را بسط دهند.
هنگامی که نورمانها سیسیل را از دست مسلمانان بیرون آوردند (۱۰۶۰-۱۰۹۱) و
لشکریان مسیحی حوزهی حکومت مسلمین را در اسپانیا کاهش دادند (از ۱۰۸۵ به
بعد)، مدیترانهی باختری به روی بازرگانان مسیحی باز شد.
شهرهای ایتالیایی از راه بنادر صادر کنندهی کالاهای داخلی و مصنوعات ورای
آلپ ثروتمند شدند و درصدد برآمدند به برتری مسلمانان در مدیترانهی خاوری
پایان داده، بازارهای خاور نزدیک را به روی امتعهی اروپای باختری بگشایند.
اطلاع نداریم که این سوداگران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرب داشتند.
تصمیم نهایی از جانب خود اوربانوس گرفته شد.
این فکر به مخیلهی سایر پاپها هم خطور کرده بود. مثلاً ژربر، که به اسم
سیلوستر دوم مقام پاپی را احراز کرد، از عالم مسیحیت خواستار نجات
بیتالمقدس شد، و بنا به اصرار او جماعتی از مبارزان مسیحی بینتیجه قدم به
خاک سوریه گذاشتند (حدود ۱۰۰۱)
گرگوریوس هفقتم در گرماگرم مبارزهی متهدم کنندهای با هانری چهارم گفته
بود: «جان برکف نهادن در راه انجات اماکن متبرکه در نظر من بمراتب خوشتر
است تا حکومت بر عالمی» هنگامی که اوربانوس در مارس ۱۰۹۵ ریاست شورای
پیاچنتسا را به عهده گرفت، آتش آن مبارزه هنوز سرد نشده بود.
در این شورا اوربانوس به حمایت از تقاضای سفیران آلکسیوس سخن گفت، اما
توصیه کرد تا مجمع عظیمتری به نمایندگی از جانب قاطبهی مسیحیان برای اعلام
جنگ علیه اسلام تشکیل نشده است، در گرفتن تصمیم شتاب نورزند. احاطهی وی
بر اوضاع زیادتر از آن بود که تصور کند در چنین امر خطیری، در یک سرزمین
دوردست، پیروزی مسیحیان قطعی باشد.
بیشک اوربانوس پیشبینی میکرد که شکست در این مهم به حیثیت مسیحیت و کلیسا سخت لطمه خواهد زد.
شاید اشتیاق داشت که جنگجویی نامرتب بارونهای فئودال و دزدان دریایی نورمان
را به صورت مبارزهای مقدس درآورد و اروپا و امپراطوری بیزانس را از خطر
مسلمانان برهاند.
آرزوی اوربانوس آن بود که کلیسای شرقی را دوباره به زیر سلطهی حکومت پاپی،
و عالم مسیحی را به صورت جهان نیرومندی تحت فرمان پاپها درآورد و بار دیگر
شهر رم را به پایتخت جهان مبدل کند. این مفهوم ذهنی ناشی از نهایت
دولتمردی بود.
از مارس تا اکتبر ۱۰۹۵ اوربانوس به سیاحت در ایتالیای شمالی و فرانسهی
جنوبی مشغول بود و از امرا و بزرگان قوم برای کمک ضروری در این راه نظر
خواست. در کلرمون، واقع در اوورنی، شورای تاریخی روحانی اجلاس کرد؛ هرچند
که یک روز سرد ماه نوامبر بود، هزاران نفر از مردم نواحی و جوامع مختلف
چادرهای خود را در میان صحرا برافراشتند، و چنان اجتماع عظیمی برپا شد که
هیچ تالاری گنجایش آن همه مردم را نداشت؛ هنگامی که هموطن خود اوربانوس دوم
را بر بالای صفه بلند کردند، و وی به زبان خود آنها به ایراد مؤثرترین
خطابهها در تاریخ قرون وسطی پرداخت، قلب همه از فرط احساسات در تپش افتاد.
پاپ خطاب به حاضران چنین گفت:
ای نژاد فرانک! نژاد محبوب و برگزیدهی خدا!… از مرزهای اورشلیم و از جانب
قسطنطنیه خبر غمانگیزی آوردهاند که قومی ملعون بکلی از خدا بیخبر
جابرانه بر اراضی این مسیحیان هجوم برده و با ویرانی و ایجاد آتش سوزی مردم
را از زاد و بومشان بیرون راندهاند.
اینان جماعتی از اسرار را به مملکت خویش برده و بخشی از آنها را زیر شکنجههای بیرحمانه به قتل رساندهاند.
این مردم محرابها را با لوث وجود خویش آلوده میسازند و سپس آنها را ویران
میکنند. قلمرو یونانیان اکنون به دست آنها تکه تکه شده است و یونانیان از
ان اراضی وسیعی که پیمودن سراسر آن حتی بیش از دو ماه طول میکشد محروم
شدهاند.
اکنون اگر شما رنج قصاص این اعمال ناحق و بازگرفتن این اراضی را بر خود
هموار نسازید، این مهم از دست چه کسی ساخته است؛ آری شمایید که خداوند بین
الطاف خویش بیش از دیگران حشمت در جنگاوری، شجاعت عظیم، و نیرو ارزانی
داشته است تا سر مردمی را که در مقام مخالفت با شما قد علم میکنند بر خاک
بسایید.
بگذارید کردار نیاکان شما – جلال و عظمت شارلمانی و سایر شهریاران این
سرزمین- مشوق شما باشد. بگذارید مزار مقدس منجی و خداوندگار ما که اکنون در
تصرف اقوام پلید است و اماکن متبرکهای که اکنون ملوث شده است شما را
برانگیزد. … بگذارید هیچگونه تشویشی در امور خانوادگی و هیج نوع تملکی شما
را از این امر خطیر باز ندارد.
زیرا در این سرزمینی که اکنون شما در آن سکنی دارید، و از همه سو دریا و
قلهی کوهها آن را دربرگرفته است برای نفوس عظیم شما بسیار تنگ است.
خوراکی که از آن عاید میشود بسختی تکافوی نیازهای مردمی را که به کار کشت مشغولند میکند.
از این روست که شما یکدیگر را میکشید و میدرید، به جنگ دست میبرید، و بسیاری از شماها در این زد و خورد داخلی به هلاکت میرسید.
لذا، بگذارید نفرت از میان شما رخت بربندد؛ بگذارید کشاکشهای شما پایان
یابد. قدم در طریق کلیسای قیامت نهید؛ آن سرزمین را از چنگ قومی تبهکار
بیرون آورید و خود بر آن استیلا یابید؛ اورشلیم بهشتی است آکنده از لذات و
نعمتها، سرزمینی است بمراتب ثمربخشتر از همهی سرزمینها.
آن شهر شاهی، که در قلب عالم قرار گرفته است، از شما تمنا دارد که به یاریش
بشتابید. مشتاقانه رنج این سفر را برای آمرزش گناهان خویش تقبل کنید، و در
عوض به حشمت فناناپذیر ملکوت الهی پشتگرم باشید.
از میان جمعیت غریو پرهیجانی به آسمان برخاست که: «مشیت خدا چنین است»
اوربانوس نیز با آنها هم آواز شد و از ایشان تقاضا کرد که این جمله را شعار
نبرد خود سازند، و به افرادی که حاضر به شرکت در جنگ صلیبی شده بودند
دستور داد که بر روی سینه یا پیشانی خویش علامت صلیب را نقش کنند.
ویلیام آو ممزبری مینویسد «بیدرنگ پارهای از خواص جلو پای پاپ به زانو
افتادند و جان و مال خویش را وقف خدمت خدا کردند.» هزاران نفر از عوام نیز
به همین سان پیمان بستند. رهبانان و زاهدان از گوشهی عزلت به درآمدند تا
در واقع، و به معنی کلمه، مجاهدان لشکر مسیح باشند.
پاپ پر جنبوجوش از آن محل روبهسوی دیگر شهرها نهاد، که از جمله بود تور،
بوردو، تولوز، مونپلیه، و نیم…. و مدت نه ماه مردم را به شرکت در جنگ صلیبی
تشویق میکرد. هنگامی که بعد از دو سال غیبت به رم بازگشت، مردمان آن شهر،
که کمتر از دیگر شهرهای مسیحی دیندار بودند، مقدمش را با شور تمام پذیرا
شدند.
اوربانوس، بدون مواجهه با مخالفت شدیدی برای آزاد ساختن صلیبیون از بند
تعهداتی که مانع از شروع جنگ صلیبی میشد، اختیارات لازم را به دست گرفت و
برای دورهی این جنگ، سرفها و اسالها را از تعهداتی که در برابر اربابان
خود داشتند رها ساخت.
وی به عموم صلیبیون این امتیار را تفویض کرد که از این پس در دادگاههای
کلیسایی محاکمه شوند نه در محاکم اربابی؛ و تضمین کرد که در غیاب آنها
اسقفان هر محل حافظ دارایی آنها باشند. وی به موجب فرمانی – هرچند که
کاملاً ضمانت اجرایی نداشت- همهی جنگهای مسیحیان را ممنوع کرد و، فوق
قوانین مربوط به تبعیت و سرسپردگی فئودال، اصل جدیدی برای فرمانبرداری وضع
کرد.
اکنون اروپا بیش از پیش متحد شده بود و اوربانوس دوم خویشتن را، دست کم از
لحاظ نظری، مالک الرقاب شایسته و مقبول سلاطین اروپا میدید. تمامی جهان
مسیحی به طرزی بیسابقه به جنبش درآمد و با شور فراوانی خود را برای جنگ
مقدس با عالم اسلام آماده ساخت.
اصطلاح جنگ صلیبی فقط مخصوص جنگ مسیحیان علیه مسلمانان به کار برده نمی
شود به طوری که این تفکر و ایده در مورد بدعت گذاران داخلی جامعه مسیحیت
نیز استفاده می شود چنانکه در ۱۲۰۹ میلادی علیه ((کاتاراس)) در جنوب فرانسه
به کار رفت. پاپ ها از اواسط قرن دوازدهم مهمترین نقش را در شکل گیری و
دفاع از تفکر صلیبی ایفا نمود همان گونه که گفته شد. پاپ از کسانی که بر ضد
دشمن مسیحیت فعالیت داشتند حمایت می کرد و این حمایت منحصر به افرادی که
علیه مسلمانان می جنگیدند نبود چنانکه ویلیام جنگجو در حمله به انگلستان در
۱۰۶۶ میلادی دعای وی و پرچم وی را به همراه داشت کمی پیشتر در سال ۱۰۵۹
پاپ مبارزه شوالیه های نورمن که در جنوب ایتالیا علیه بیزانس ها می جنگیدند
مبارزه بر ضد مسیحیان ارتدوکس دانست. جنگ با مشرکان جنوب اروپا نیز به طور
طبیعی مورد تایید پاپ بود. لکن آنچه ما در این مقاله بدان- از نظر تاریخی و
وقایع عمده ای که در طی آن اتفاق افتاده است- می پردازیم همان جنگ های
دویست ساله مسیحیان علیه مسلمانان است که در تاریخ به عنوان جنگ های صلیبی
معروف گردیده است. مناسب است که نگاهی تاریخی و آسیب شناسانه به ثبت تاریخ
جنگ های اسلامی در بین متفکران و مورخان اسلامی داشته باشیم. در زمانی که
اسلام پیشرو دانش و بسیاری از علوم در جهان بود اروپای مسیحی در تاریکی
نادانی به سر می برد و چیزی چشمگیر برای عرضه کردن به جهان اسلام نداشت ولی
اتفاق های دوره های صده های میانه در اروپا کم کم اروپا را متحول نمود و
جهان را در معرض دگرگونی قرار داد و تاریخ اروپا دوران رنسانس را تجربه کرد
ولی این جریانات کنجکاوی مسلمانان را برنینگیخت. اروپا همواره می کوشید که
زیان هایی که در طول تاریخ از مسلمانان در اسپانیا بیزانس، روسیه و بیت
المقدس تحمل کرده بود جبران کند و از آنان انتقام گیرد. جنگ های درازپای
صلیبی، کشتارهای گسترده و سهمناک مسیحیان در اسپانیای مسلمان و آواره ساختن
میلیون ها مسلمان اسپانیولی از خانه و کاشانه خود و گسترش جویی های روسیان
در دشت قیچاق و سرزمین های تاتاران مسلمان و سرانجام از میان بردن حکومت
مسلمانان در خطه روس در سده مسیحی گری از مسلمانان برداشته شد.
اما آنچه در بحث ما بسیار عمده و مهم است این که اندیشه گران غرب همگام با
این اتفاقات از هیچگونه تحریف، دروغ زنی، تهمت و افترا و واژگون سازی
حقایق اسلام و اندیشمندان اسلامی فعالیت جدی در مقابل تکاپوهای دشمنانه غرب
انجام ندادند.بررسی و علل و دلایل اساسی این مسئله درخور تحقیقات مفصل و
مستقلی است که خصوصاً برای عبرت گیری و خط دهی در زمان حال به جامعه ی
مسلمین بسیار کمک خواهد کرد زیرا امروز هم در دنیای اسلام در عرصه های
مختلف خصوصاً غرب شناسی تکاپوی جدی صورت نمی گیرد و بسیاری از ضربات بر
دنیای اسلام معلول همین ((جهل ها، کوته بینی ها و بی همتی ها)) است. لکن ما
بحث را از منظر تاریخی پی می گیریم.
فیلیپ حتی می گوید: ((از دیدگاه مسلمانان غرب صرفاً وجود نداشت کیش خود
مسلمانان بسیار برتر از دیگر کیش ها بود زبانشان که زبان فرشتگان به شمار
می آمد هرگز هماورد و همتایی نمی یافت و شیوه زندگی آنان هیچگونه کاستی به
همراه نداشت از این رو اروپای باختری چه چیزی برای ارائه در دست داشت؟ ما
هیچ دانشمند مسلمانی را نمی شناسیم که به شیوه ای جدی به آموختن زبان لاتین
و یا دیگر زبان های جانشین آن پرداخته باشد و از هیچ اثر مهمی آگاهی
نداریم که از سوی دانشمندان مسلمان از آن زبان های اروپایی به عربی
برگردانیده شده باشد.)) پژوهشگری دیگر در زمینه ی ناآگاهی مسلمانان از غرب
به ویژه زبان های اروپایی می افزاید که تا آن جا که او آگاه است در سده
های میانی تنها یک کتاب از زبان اروپایی (غیر از یونانی) به عربی
برگردانیده شد که درباره ی امپراطوری روم بود و در اسپانیا ترجمه شد و ابن
خلدون و منجم باشی از آن در نوشته های خویش بهره گرفتند. تاریخ گران،
جغرافی دانان و دیگر دانشمندان و اندیشه گران پرآوازه ی اسلامی تنها به
آوردن سخنانی کوتاه، نارسا و حتی مبهم پیرامون سرزمین فرنگان بسنده کردند.
نویسندگان جهان اسلام مانند ابن خردادبه، موسی خوارزمی، ابن الفقیه، ابن
رسته، محمدالشریف الادریسی و یاقوت نیز تنها به آرودن سخنانی بس کوتاه
بسنده کردند و کوششی به کار نبردند تا از یک سو به اندازه ی تکاپوهاهای
دشمنانه ی فرنگان برضد خویش آگاه گردند و مسلمانان را برای رویارویی با آن
دشمنان سوگند خورده آماده سازند و از سوی دیگر از یافته ها آزموده های آنان
بهره گیرند و در صورت نیاز بر ضد خود آنان به کار برند.
تذکر این نکته مهم است که سنت کهن تاریخ نگاری در جهان اسلام ابعادی بس
گسترده داشته و از دیدگاه چندی و چونی در سطحی بسیار والاتر از تاریخ نگاری
اروپا بوده است افزون بر این اسلام در سراسر دریای مدیترانه پیوسته در حال
رویارویی با مسیحی گری بوده است. با این همه شگفت می نمایدکه دانشمندان
اسلامی تا این اندازه درباره ی آن چه بیرون مرزهای جهان اسلام می گذشته بی
اعتنا و از حس کنجکاوی تهی بوده اند. ((ذکر الافرنجه)) از علی بن الحسین
المسعودی از تاریخگران و جغرافیدانان و جهانگردان نامدار سده چهارم، ((جامع
التواریخ)) رشید الدین فضل الله همدانی تاریخگر نامدار روزگار ایلخانان و
((مقدمه ابن خلدون)) از تاریخگر اندیشمند سده ی هشتم ابن خلدون استثناهایی
هستند که مطالبی را در مورد غرب بیان کند. حال از این مبحث کلی به همان
مصداق بحث خودمان که جنگ های صلیبی است باز می گردیم که دقیقاً همان ضعف
هایی که در ثبت تاریخی و شناخت غرب گفته شد در مورد این مصداق هم صدق خواهد
کرد که در آن روزگار دویست ساله گروه هایی از فرنگان در میان مسلمانان می
زیستند و جان های بیشماری از دو سوی رزمنده بر سر این جنگ ها نهاده شد؛ از
یک سو ویرانگری های فراوان و از سوی دیگر تاثیر و تاثرهای چشمگیر چهره می
بست. با این همه کنجکاوی های بسنده ای از سوی تاریخگران جهان اسلام درباره ی
این مسئله تاریخی نشان داده نشده است. چنین می نماید که این رشته از
کارزارهای در اروپا حتی نامی در زبان های اسلامی در آن روزگاران نیافته
است. عبارت ((حروب الصلیبه)) که در ادب نوین در اشاره به جنگ های صلیبی
بکار رفته و می رود و در نوشته های نویسندگان هم روزگار آن جنگ ها دیده نمی
شود؛ آنان تنها واژه های ((فرنگ)) و ((فرنگان)) را در این پیوند بکار برده
اند.
جنگ های صلیبی با ویژگی های ویژه خود به عنوان یک پدیده تاریخی به شیوه ای
جداگانه- چه در کتابی جداگانه و چه در چارچوب دوره بندی عمومی تاریخی-
درخور پژوهش و بررسی است، ولی این ویژگی ها در تاریخ نگاری اسلامی بیگانه
می نماید.
رویدادهای زاییده یورش فرنگان به سوریه، مصر و بین النهرین از ژایان سده
یازدهم تا ژایان سده سیزدهم میلادی هرگز از سوی تاریخگران و رویدادنویسان
مسلمان موضوع رساله ای جامع و جداگانه قرار نگرفته است.
بر این اصل کلی استثناهایی هم وجود دارد؛ به شیوه ای نمونه، عمادالدین
الاصفهانی کتابی درباره ی سرنگونی بیت المقدس نوشت، ولی در کتاب هایی از
این دست، رویدادها به شیوه ای ویژه مورد توجه نبوده بلکه خواست بنیادی
نویسنده نشان دادن چهره ها و قهرمان های اسلامی درگیر در آن رویدادها بوده
است در نوشته های تاریخی مسلمانان رویدادهای مربوطه به جنگ های صلیبی
گنجانیده شده است.
رویدادهایی مانند محاصره ها، کارزارها، تاراج ها،کشتارها، آتش بس های
موقت، خون بها ها و گروگان گیری ها. ولی آیا این فرنگان که بودند و آداب و
رسوم، تاریخ، فرهنگ، اندیشه و شیوه زندگی آنان چه و چگونه بود، چه عواملی
آنان را به جنگ با مسلمانان گسیل داشت، آنان از کدام کشور و سرزمین آمده
بودند و با مردم روم شرقی(بیزانس) که تنها یورشگرانی بودند که سوریه تا آن
روزگار می شناخت، چه تفاوتی داشتند؟ این پرسش های مهم تاریخی از جمله
مطالبی است که تاریخگران بدان نپرداخته اند. آنان بدین اندیشه نگراییدند که
پیوندهای میان فرنگان را به شیوه ای درست و دقیق مورد بررسی و پژوهش قرار
دهند. بایسته است اذعان کنیم که در کتابی با عنوان ((کتاب الاعتبار)) ریخته
ی خامه ی دولتمرد سوریه ای، اسامه بن منقذ، نکاتی درخور نگرش پیرامون رسوم
و آداب باورها و شیوه زندگی فرنگان به چشم می خورد ولی این نکات در یک
کتاب تاریخ جدی جنگ های صلیبی گنجانیده نشده بلکه بخشی از زندگینامه ی خود
نویسنده کتاب را تشکیل می دهد. یک ویژگی شگفت آور دیگر نیز در مورد تاریخ
نگاری جنگ های صلیبی یادکردنی است: چنین می نماید که همین اندازه از نوشته
های نارسا و نابسنده ای که از نویسندگان جهان اسلام پیرامون جنگ های صلیبی
در دسترس است تقریباً یکسره از سوی تاریخ نگاران عرب به دست داده شده است.
گابریلی که یکی از کارشناسان سیر آوازه تاریخ جنگ های صلیبی است، مجموعه ای
از گزارش های هفده تن از تاریخ گران اسلامی را پیرامون جنگ های صلیبی
گردآورده که به گفته ی خود وی ((همه ی منابع مهم)) تاریخ اسلامی را در بر
می گیرد و زندگینامه ی این هفده تن نشانگر آن است که آنان از شهروندان سه
سرزمین عربی سوریه، عراق و مصر بوده اند.
زادگاه دوتن از آنان در ژرفای سرزمین های عربی قرار نداشته؛یکی از آنان
بدالدین العینی، نویسنده ی کتاب(عقدالمجعمان فی تاریخ اهل الزمان) است که
زادگاهش عینتاب بوده و این شهر در درازای تاریخ زیر فرمانروایی فرمانروایان
گوناگون ترک، ترکمن، روم شرقی و عرب اداره می شده و اکنون در جنوب ترکیه و
۴۵ متری هشر حلب(سوریه) واقع است ولی خود از دولتمردان و وابستگان دربار
مملوکان بشمار می رفته و در قاهره در گذشته است.
تاریخ گر دیگر عمادالدین اصفهانیدر اصفهان زاده شده ولی در میان عربان می
زیسته و حتی در دربار فرمان روایی که با صلیبی ها می جنگیدند، مانند
نورالدین و جانشین او صلاح الدین ایوبی، عنوان دبیری داشته و در دمشق در
گذشته است.
از این رو این دو تن نیز به عنوان تاریخگر عرب به شمار می آیند و در نتیجه،
همان گونه که گابریلی می آورد، چنین می نماید که ایرانیان و ترکان به
تاریخ نگاری جنگ های صلیبی روی کردی نداشتند؛همو بدان باور است که علت
بنیادی این که تاریخ گران اسلامی به طور کلی این پدیده مهم تاریخی را که
جهان اسلام در آن سخت درگیر بوده ناچیز شمرده و به شیوه ای بسنده بدان
نپرداختند. همانا حس برتری جویی نسبت به غرب در سراسر سده های میانه بوده
است.
همانگونه که گفته شد بررسی چرایی و چگونگی عدم تاریخ نگاری در دوره جنگ های
صلیبی از طرف مورخان مسئله ای است که باید به طور جدی مورد بررسی قرار
گیرد به همین خاطر است که به ناچار اساسی ترین منابع برای اطلاعات پیرامون
جنگ های صلیبی و سئوالات زیادی که در مورد آن مطرح می شود همگی غربی هستند.
آنچه ما در مورد اتفاقات این جنگ ها می دانیم به نقل از مورخان غربی گفته
شده است. چه بسا اگر مورخان منصف و نکته بین اسلامی در مورد این جنگ ها
آثار ارزشمندی می نگاشتند بررسی های ما ژرف تر و تحلیل ها دقیق تر و عمیق
تر می بود.
ما در این قسمت به عمده ترین اتفاقاتی که در دویست ساله ی (۱۰۹۶-۱۲۹۱) میلادی جنگ های صلیبی رخ داده است می پردازیم:
(سال ۱۰۹۵ میلادی)
در دسامبر یهودیان شمال فرانسه طی نامه هایی که به هم کیشان خود در آلمان
هشدار دادند که ممکن است جنگ صلیبی برای نژاد ایشان ایجاد مزاحمت کند. روز
سه شنبه ۲۷ نوامبر ۱۰۹۵ پاپ اوربن دوم خطابه مهمی ایراد کرد و در آن از
جهان مسیحی غرب خواست تا به نجات برادران خاور خود به جنبش آیند و برای
جهاد مقدس آماده شوند. در این شورا قرار شد همگان برای عید یعنی ۱۵ اوت
۱۰۹۶ پس از برداشت محصول آماده حرکت باشند و قسطنطنیه محل اجتماع همه
جنگاوران در نظر گرفته شد و اسقف لوپری شخصی به نام ادهمارد دو منتیل را به
عنوان سپه سالار برای رهبران مجاهدان برگزید. شورای لکرمون به دهقانانی که
در جنگ شرکت می کردند وعده آزادی می داد. ریموند چهارم گفت تولوز در
نوامبر که هنوز پاپ اوربن دوم در کلرمون بود صلیب گرفت و در۲۱ آوریل به
قسطنطنیه رسید.
(سال ۱۰۹۶ میلادی)
جنگ های صلیبی- یک سلسله جنگ هایی است که مسیحیان اروپا در قرون۱۱ تا ۱۳ از
۱۹۰۶ تا ۱۲۹۱ علیه مسلمانان برپا کردند- در این سال آغاز شد. در این جنگ
ها اروپاییان صلیبی ابتدا با سلجوقیان سپس با ایوبیان (ایوبیان و ممالیک از
سلاطین مصر بودند. بیشتر منابع تعداد جنگ های صلیبی را ۸ رشته ذکر کرده
اند) و در آخر با ممالیک نبرد کردند. جنگ های صلیبی در ۹ رشته صورت گرفت.
جنگ اول صلیبی از ۱۹۰۶ تا ۱۰۹۹ بود که منجر به راه یافتن مسیحیان اروپا به
مشرق و اشغال اراضی مقدسه(اورشلیم) شد. دسته های منظم تهیدستان در بهار۱۰۹۶
از اروپای غربی به سوی مشرق راه افتادند. آنها پس از پیمودن دره رودخانه
راین در جهت سربالایی، دره رودخانه دانوب را در جهت سرازیری پیش گرفتند.
اردوی تهیدستان با تلفات سنگین به قسطنطنیه رسید.امپراطور بیزانس برای راحت
شدن از شر آنها، آنها را برای عجله برای جنگ صلیبی به آسیای صغیر روانه
ساخت که در آن جا این گروه توسط سلجوقیان از بین رفتند. گروه های شوالیه
ها، تحت فرمان فئودال های بزرگ در پاییز ۱۰۹۶ از فرانسه و آلمان و ایتالیا
به راه افتادند. بعد از یک راهپیمایی ۳ ساله تنها یک پنجم صلیبیون به
اورشلیم رسیدند.
در فاصله تابستان۱۰۹۶ و بهار۱۰۹۷، ۶۰تا ۱۰۰ هزار سربازان صلیبی از اروپای
غربی وارد خاک امپراطوری روم شرقی شدند تا برای آزادی مزار مقدس رهسپار
اورشلیم شدند. گروه اول صلیبیون که صرفاً با عشق به جهاد بدون نظم به حرکت
درآمده بودند در ۲۱ اکتبر در نزدیکی مرسک واقع در ساحل رود رن به این علت
که با رسیدن امیش سردار صلیبی و یارانش به شهر ورمز در ۱۸ ماه مه در شهر
شایع شد که یهودیان یک نفر عیسوی را در آب خفه کرده و از آبی که جنازه اش
را در آن نگه داشته اند برای مسموم ساختن چاه های شهر استفاده کرده اند و
این امر موجب خشم مردم شهر و عیسویان و صلیبیان شد.
در روز ۳۰ مه گودفروا بویرن درک لوتارنیژی سفلی برخلاف فرمان هانری چهارم
امپراطور آلمان مردان خود را برانگیخت تا جهاد مقدس خویش را با حمله بر
یهودیان اسپیر آغاز کنند. (کشتار اسپر) چهارمین لشگر عظیم جانبازان صلیب در
اکتبر از شمال فرانسه به رهبری رابرت دوک نرماندی به عزم جهادمقدس به حرکت
درآمد. پطر مقدس که برای جنگ صلیبی به حرکت درآمده بود، در اول ماه اوت به
قسطنطنیه رسید و در ۶ ماه اوت سپاهیانش از سفر حرکت داده نشدند.
در پایان آوریل مردی به نام با لشکری بیش از ده هزار تن به قصد پیوستن به
پطرمقدس برای جنگ صلیبی در خاور زمین از اینلند حرکت کرد. الکسویس امپراطور
روم شرقی که مایل بود صلیبیان را هر چه زودتر به راه اندازد در آخرین
روزهای ماه آوریل پیش از آنکه جنگجویان شمال فرانسه به قسطنطتیه فرود آیند.
فرمان ترک لشگرگاه پلکانوم و حرکت به شوی نیقیه را صادر کرد.
(سال ۱۰۹۷ میلادی)
در ۲۶ ژوئن صلیبیون ، پادگان سلجوقی را در شهر نیقیه تصرف کردند و آن شهر
را به سربازان بیزانس سپردند در ۲۰ اکتبر صلیبیون انطاکیه را در محاصره
گرفتند. در ژوئن تمام صلیبیان، فلات آناتولی را در پیش گرفتند. مجاهدان
صلیبی در میانه ماه اوت به قونیه رسیدند. این شهر پاییتخت دوم ترکان بعد از
نیقیه بود لذا تمام ترکان آنجا را هراسان از ترس صلیبیان ترک گفته بودند.
در پایان ماه سپتامبر صلیبیان به قیصریه که ترکان آنجا را تخلیه کرده بودند
رسیدند. تانکر(از سران صلیبی) در ماه اکتبر به مصیصه رسید. در اینجا نیز
لشکریان ترک به مجرد مشاهده وی گریختند و عیسویان با شور و شادی به درون
شهر راهش دادند. در خلال نخستین ایم زمستان بالدوین در سراسر جنگ صلیبی
فتوحات خویش را تا کنار فرات گسترش داده تا قلعه تل باشر و راوندان را
تسخیر کرد.
(سال ۱۰۹۸ میلادی)
انطاکیه که در دست ترکان سلجوقی بود در سوم ژوئن به تصرف صلیبیان درآمد.
بهمون سپر رابرت گیسکار دو شاهزاده نرمان ایتالیا پس از تصرف انطاکیه خود
را فرمانروای آنجا اعلام کرد و شاهزاده نشین فرانک انطاکیه را به وجود آورد
که از ۱۹۰۸ تا ۱۲۶۸ دوام یافت.
(سال ۱۰۹۹ میلادی)
در ماه مه صلیبیون از انطاکیه گذشتند به طرف جنوب حرکت کردند و بدون مانع و
محاربه از طرابلس، صور، صیدا، عکا قیصریه، رمله، بیت اللحم گذشتند. پس از
یک محاصره سرسختانه در ۱۵ ژوئیه اورشلیم با یورش سریع و متهورانه
گودفردابوبیون فتح شد ولی او از انتخاب عنوان پادشاهی امتناع ورزید و خود
را فدایی و مدافع سن سپولکر خواند. او به ماموران خود دستور داد بین اقوام
ساکن بیت المقدس تفحص نمایند. هر یک از عادات و آداب را جویا شوند و بعد
قوانین منطبق بر این آداب تدوین و ابلاغ کرد. دولت لاتین بیت المقدس از سال
۱۰۹۹ تا ۱۱۴۸ به طول انجامید.
(سال ۱۱۰۰ میلادی)
در مارس، مصریان فوجی،سرباز از طریق دریا به کمک مردم شهر ارسوف برای
مقابله با نیروهای گودفری فرستادند که با شکست مواجه شدند. مردم شهر
نمایندگی را برای ارسال دسته کلید برج های شهر و پرداخت خواهی سالیانه به
نشانه تسلیم نزد گودفری فرستادند. این هیات در۲۳ مارس به اورشلیم رسید و
گودفری پشنهاد آنها را پذیرفت. اوایل آوریل دو شهر یافا و اورشلیم در روز
عید پاک طی مراسمی از سوی گودفری به بطریق اورشلیم سپرده شد.
(سال ۱۱۰۱ میلادی)
در آوریل و مه این سال پاپ برای تقویت نیروهای صلیبی فلسطین دسته کمکی از
اهالی لمباردی(ایتالیا) اعزام داشت این نیروها در راه میان آنکارا و آماسیه
به وسیله نیروهای ترک در ژوئیه و اوت این سال نابود شدند.
تسخیر باربابسترو به نبردهای جهاد مقدس پایان داد. ۱۷ مه بودوئن اوبولونی
سزار را تسخیر کرد. ۷ سپتامبر بودوئن دوبولونی پادشاه اورشلیم شهر رامله را
تصرف کرد.
(سال ۱۱۰۲ میلادی)
۲۱ آوریل،ریموند رومن ژیل کنت تولوزبا با کمک جنگجویان ژن، تورتوز را از تصرف امیر طرابلس بیرون آورد.
(سال ۱۱۰۵ میلادی)
هانری پنجم پسر هانری چهارم به تحریک پاپ و طرفدارانش بر پدر شورید و او را
از سلطنت خلع کرد و در این سال به جای او امپراتور آلمان شد.
(سال ۱۱۰۷ میلادی)
در اکتبر شاهزاده انطاکیه بوهمن اول که از مخالفت و کارشکنی مامورین بیزانس
در سوریه سخت به خشم آمده بود بندر دورازو، بندر مهم یونانی آدریاتیک
متعلق به بیزانس را محاصره کرد.
(سال ۱۱۱۱ میلادی)
هانری پنجم امپراتور آملان به ایتالیا لشکر کشید و در روم از دست پاپ پاسکال دوم تاج امپراتوری مقدس را بر سر گذاشت.
(سال ۱۱۱۳ میلادی)
مولود اتابک موصل که از جانب پادشاه ایران مامور جنگ با فرانگها گردیده
بود. در محل حین النبره واقع در جنوب غربی دریاچه تیبریاد (همان دریاچه
طبریه است که توسط صلاح الدین از دست مسیحیان خلاص شد) بر بودئن غلبه یافت و
نزدیک بوداو را در ۲۸ زوئن این سال اسیر کند.
(سال ۱۱۱۴ میلادی)
از سال ۱۱۱۴ تا ۱۱۸۵ م،آلفویس اول پسر هانری معروف به جوان نخستین پادشاه دولت پورتوگال در شعبه جزیره اسپانیا بود.
(سال ۱۱۱۸ میلادی)
گارد معبد در نزدیکی معبد سلیمان در بیت المقدس با تاسیسات مربوطه به آن
برای حمایت و حفاظت از مهاجرنشینان سرزمین مقدس به وجود آورد. این گارد به
وسیله سربازان تاسیس شد و به شهسواران معبد معروف شد.
(سال ۱۱۲۲ میلادی)
هانری پنجم امپراتور آلمان عهدنامه ای در شهر وورمز با پاپ سوم کالکیست
منعقد و استقلال داخلی و روحانی کلیسا را به نفع پاپ تامین نمود. مطابق این
عهدنامه پاپ می بایستی تنها به توسط هیات کاردینال ها انتخاب شده و
تاجگذاری قیاصره به دست پاپ می باید بر طبق این عهدنامه خلعت پوشی روحانیون
را که برای رسمی شدن کار و ماموریت آنها به عمل می آمد به دو قسمت تقسیم
کردند. قسمت سیاسی عبارت از یک عصا که توسط قیصر آلمانی مرحمت می شد و قسمت
روحانی عبارت از صلیب و انگشتر که توسط پاپ اعطا می شد.
(سال ۱۱۲۳ میلادی)
۸ آوریل بوروئن دوبورک پادشاه اورشلیم به دست امیر ارتقی اسیر و در قلعه خارپورت دیارکر زندانی شد.
(سال ۱۱۲۴ میلادی)
۷ ژوئیه بندر تریوتسط نائب السلطنه اورشلیم به نام گیوم دوبور از تصرف مصری ها خارج شد.
(سال ۱۱۲۷ میلادی)
جنوب ایتالیا و سیسیل تحت فرمان روژه نخستین پادشاه سیسیل در آمد.
(سال ۱۱۲۹ میلادی)
در سپتامبر بودئن دوم سلطان اورشلیم سعی کرد از راه خدعه و یا فریب،
حشاشین (حشاشین در زبان های غربی همان اسماعیلیه هستند. انتساب این فرقه به
این نام احتمالاً به علت مصرف حشیش بوده است. فدائیان اسماعیلیه با ترور
شاهزادگان سلجوقی و خلفای بغداد نقش موثری در جنگ های صلیبی داشته اند) را
وادار به ترور امرای سلجوقی کند.
(سال ۱۱۳۷ میلادی)
از ۱۰ تا ۲۰ اوت فولک داتر (جانشین بودئن دوم) پادشاه اورشلیم دیمونر دوم
کنت طرابلس را به اسارت گرفت. ولی کمی بعد از ترس قدرت گیری امپراتوری
بیزانس آنان را آزاد ساخت.
(سال ۱۱۳۸ میلادی)
کنسرادسوم از خاندان دوکهای زوایی به پادشاهی نشست. او دوک باویر را مغلوب
کرد. اما شکست او در جنگ دوم صلیبی مانع پیشرفت جنگ های داخلیش گردید.
(سال ۱۱۴۰ میلادی)
اتابک زنگی که در صدد تسخیر دمشق بر آمده بود به علت اتحاد بین پادشاه
اورشلیم و معین الدین انور حکمران دمشق روز ۴ مه از محاصره دمشق دست کشید.
(سال ۱۱۴۳ میلادی)
توروس دوم پادشاه دولت ارمنی کیلیکیه که توسط ژان کومنن امپراتور بیزانس اسیر شده بود و در قسطنطنیه بسر می برد فرار کرد.
(سال ۱۱۴۴ میلادی)
اتابک موصول عمادالدین زنگی توانست ادسه را از تصرف مهاجمین صلیبی آزاد کند.
(سال ۱۱۴۶ میلادی)
گروهی از اعراب به نام موحدین آفریقا به اسپانیا وارد شدند و به تسخیر
امیرنشینان اسپانیا پرداختند. در سلطنت کزاز سوم با پاپ اوژینوس دوم نزاع
رخ داد. در ماه ژوئن راجر دوم پادشاه سیسیل طرابلس را تسخیر کرد.
۲۷ اکتبر اتابک نورالدین فرزند و جانشین زنگی که صلیب را در اختیار داشت به
اورس تاخت. ۳ نوامبر اورس توسط نورالدین و جانشین زنگی تصرف شد. در ماه
مارس سن برنارد در مجمع روحانی وزلی بیش از روحانیون دیگر برای جنگ دوم
صلیبی فعالیت کرد. ادسوم امپراتور ژرمنی و لوئی هفتم پادشاه فرانسه رهبری
نهضت جدید برای جنگ صلیبی را بر عهده گرفتند، جنگ دوم در حقیقت یک جنگ
صلیبی بود.
(سال ۱۱۴۷ میلادی)
از سال ۱۱۴۷ تا سال ۱۱۴۹ م، جنگ دوم صلیبی اتفاق افتاد. مسلمانان تحت رهبری صلاح الدین بیت المقدس را تسخیر کردند.
وگی دولوزیتیان حکمران مسیحی بیت المقدس به دست او اسیر شد. کنرادسوم
امپراتور ژرمن در آسیای صغیر در ناحیه دوریله، راجر دوم پادشاه یونانی
جزیره سیسیل یک واحد از سپاه خود را برای غارت و چپاول نواحی او به،تبس و
کورینت به یونان اعزام داشت. کزاد سوم امپراتور ژرمن در خلال جنگ دوم صلیبی
درصدد برآمد به قسطنطنیه حمله کند.
(سال ۱۱۴۸ میلادی)
لوئی هفتم پادشاه فرانسه و کزاد امپراتور آلمان به علت از دست دادن نقدینه و
عدم تامین مخارج سپاه خسته و ناتوان خود به فاصله یکسال به اروپا
بازگشتند. مجمع بزرگی از سران اشراف عیسوی در شهر وزلی ویون فرانسه توسط
سنت برنارد فراهم گردید تا جنگجویان تازه نفس به اورشلیم اعزام نمایند.
(سال ۱۱۴۹ میلادی)
۲۹ ژوئن،نورالدین اتابک زنگی حلب در محل معارقه بر ریموند دوپواتیه غلبه
یافت و او را کشت و تمام متصرفات شاهزاده نشین انطاکیه را در ماوراءالنهر
اورونت تصرف نمود. دولت کنت نشین ادس سرانجام منقرض شد.
(سال ۱۱۵۱ میلادی)
کوروس دوم پادشاه دولت ارمنی کیلیکیه که توسط ژان کومنن امپراتور بیزانس در
قسطنطنیه اسیر بود بعد از فرار به کیلیکیه آمد و نیروی بیزانس را دز این
سال از کیلیکیه راند.
(سال ۱۱۵۳ میلادی)
۱۹ اوت بودئن سوم پادشاه اورشلیم اسکالون را که تنها تکیه گاه مصریان در کرانه آسیا بود از تصرف آنان بیرون آورد.
(سال ۱۱۵۵ میلادی)
فردریک باربروس واژه مقدس را به القاب خویش افزود و در رم پاپ هاردین چهارم
تاج امپراتوری مقدس را بر سرش گذاشت. آرنولدبرس واعظ ایتالیائی که از تجمل
روحانیون انتقاد می کرد،توسط کلیسا به دار آویخته و جسدش سوخته شد.
(سال ۱۱۵۶ میلادی)
اعراب،اسفاکس را از نورمانها باز گرفتند.
(سال ۱۱۵۸ میلادی)
اعراب طرابلس را از نرمانها گرفتند. مانوئل کومنن امپراتور بیزانس به
کیلیکیه حمله کرد ولی تو.روس دوم پادشاه دولت ارمنی کیلیکیه در کوهستان ها
مقاومت کرد.
(سال ۱۱۶۰ میلادی)
اعراب،مهدیه را از نرمانها باز گرفتند داوود الداعی که خود را مسیحی
خواند. یهودیان بین النهرین را برانگیخت و به آنها وعده داد بیت المقدس را
آزاد و به ایشان مسترد کند. پدرزنش وی را در خواب به قتل رساند.
(سال ۱۱۶۸ میلادی)
آموری پادشاه اورشلیم به مصر حمله برد. مصریان از اتابک نورالدین کمک
خواسته او شیرکوه را برای دفع آموری فرستاد و اموری در نوامبر و دسامبر
مجبور به ترک خاک مصر شد. شیرکوه در آخرین لحظه پیروزی وفات یافت.
برادرزاده اش صلاح الدین ایوبی پس از راندن فرانک ها از مصر حکومت فاطمی را
هم منقرض ساخت.
(سال ۱۱۶۹ میلادی)
صلاح الدین ایوبی به قدرت رسید. مصر را تسخیر کرد و مصر و سوریه را تحت سرپرستی خود متحد نمود.
(سال ۱۱۷۴ میلادی)
ملی برادر و جانشین توروس دوم پادشاه دولت ارمنی نیروی بیزانس را از
کیلیکیه به عقب راند. صلاح الدین ایوبی دمشق را از جانشین اتابک گرفت.
(سال ۱۱۷۷ میلادی)
۲۵ نوامبر بودوئن چهارم پسر و جانشین آموری پادشاه اورشلیم در محلی بین
مونژیسار و تل الصافیا در نبردی با صلاح الدین ایوبی به یکی از پیروزی های
مهم در جنگ های صلیبی نائل آمد و بعد با صلاح الدین قرارداد متارکه جنگ
امضاء کرد.
(سال ۱۱۸۳ میلادی)
صلاح الدین ایوبی حلب را از جانشین اتابک گرفت.
(سال ۱۱۸۵ میلادی)
صربستان از زیر سلطه روم شرقی درآمد.
(سال ۱۱۸۶ میلادی)
تاج و تخت اورشلیم به سیبیل خواهر بورئن چهارم رسید و او شوهرش گی دولو
زینیان را که مخالف صلح با مسلمین و فردی نالایق بود در سلطنت خویش شریک
ساخت.
(سال ۱۱۸۷ میلادی)
هانری دوم مالیات مخصوصی بر ملت انگلیس بست. یهودیان مجبور شدند یک ربع
دارایی خود و عیسویان یک عشر دارایی خویش را برای منظور تسلیم نمایند. در
این مورد تقریباً نصف تمام مالیات را یهودیان پرداختند. این مالیات برای
شرکت در جنگصلیبی وضع شده بود و به نام تمام مالیات عشر صلاح الدین معروف
بود. ۴ ژوئیه صلاح الدین ایوبی صلیبیون را در خطین در اطراف دیاچه تیرباد
با ساتفاده از شناسایی منطقه و کورکردن قنوات آب شکست سختی داده. گی
دولوزینیان پادشاه اورشلیم را در این جنگ اسیر کرد و تمام سربازان فرانک
کشته یا اسیر شدند. در این جنگ که به فرماندهی گی دولوزینیان بود در
پیشاپیش سپاه صلیبیون چوبه دار مقدس مسیح(ع) بوسیله هیئتی از روحانیون حرکت
می کرد.
۱۰ ژوئیه صلاح الدین ایوبی یافاو بیروت (در عروات) را به تصرف در آورد و از
دست صلیبیون خارج نمود. ۱۲ اکتبر اورشلیم به تصرف صلاح الدین ایوبی در آمد
و سقوط الورشلیم موجبات دعوت جنگ سوم صلیبی را فراهم ساخت. بعد از نبرد
حطین و شکست عیسویان کسانیکه از این مهلکه جان سالم بدر بردند در صور جمع
شدند و ژوزیا اسقف اعظم شهر را به پیشگاه پاپ و سلاطین باختر فرستادند. تا
نیاز بی امان ایشان را به آنان گوشزد کند. لذا اسقف اعظم در اواخر تابستان
این سال از صور به کشتی نشست و به بارگاه ویلیام دوم پادشاه سیسیل رسید.
ولی پس از شنیدن شرح مفصل ماجرا به تمام شاهان هم قطار خود نامه نوشت و از
آنان خواست تا به قصد جهاد مهیا شوند و خود نیز دست اندر کار تهیه لشکر شد
تا روانه شرق گردد. پاپ اربان شوم مرد کهن سال از فرط غصه ی شنیدن این خبر
در ۲۰ اکتبر درگذشت و گریگوری هفتم به مسند پاپی نشست.
(سال ۱۱۸۸ میلادی)
در ژوئیه صلاح الدین محاصره حصین الاکرا در ابر چید و از حمله به طرابلس
صرف نظر کرد. در ژوئیه صلاح الدین شاه گی را آزاد کرد. در اواخر اوت سلطان
گی دفعتاً لشکرگاه را برداشت به اتفاق هواخواهان خویش به قصد تسخیر عکا از
طریق راه ساحلی عازم جنوب شد.
در ۲۸ ماه اوت به عکا رسید و بر تپه توروق، تل العصلبین لشگرگاه زد و در
اولین یورش خود توفیقی نیافت. اوایل ماه سپتامبر نیروی کمکی از باختر برای
سلطان گی به عکا رسید. ۴ اکتبر فرنگیان بعد از آن که لشگرگاه را سنگر بستند
و به جفری برادر گی سپردند به سربازان صلاح الدین حمله ای شدید بردند و
بعد از تلفاتی سنگین فتح نصیب مسلمانان شد. در پائیز و نوامبر از باختر
زمین باز هم قوای تازه نفس رسید و فرنگیان به یاری این قوای تازه نفس موفق
نشدند شهر را از طریق خشکی به محاصره درآورند و از طرف دیگر صلاح الدین نیز
از جانب سایه مسلمین بلاد دیگر تامین نیروی نظامی می شد و بعد از چندی
قدرت وی به آنجا رسید که توانست عیسویان را در میان گیرد و محاصره کنندگان
خود را در محاصره اندازد.
(سال ۱۱۸۹ میلادی)
در ۱۹ ماه مه صلاح الدین ایوبی به اردوگاه عیسویان حمله برد و بعد از ۸۰
روز جنگ مدام دفع شد. دومین پیکار در ۲۵ ژوئیه در روز یعقوب حورای در گرفت
که منجر به کشته شدن بسیاری از مجاهدان و عیسویان شد. در اوایل ماه اکتبر
فردریک سوابیایی یا بازماندگان سپاه فردریک باربروسا به عکا رسید. امپراتور
فردریک باربروس امپراتور ژرمن در ضمن جنگ سوم صلیبی درصدد حمله به
قسطنطنیه افتاد. سومین جنگ های صلیبی از ۱۱۸۹ تا ۱۱۹۲ ادامه پیدا کرد و
منجر به امضای قرارداد صلاح بین صلاح الدین ایوبی و ریچارد شیردل (پسر
هانری دوم، پادشاه انگلستان) شد.
(سال ۱۱۹۰ میلادی)
در اواخر مارس فردریک باربروس امپراتور ژرمن از سرزمین های اروپایی بیزانس
گذشت و از راه گاسپور وارد آسیا شد. ۲۰ یا ۱۸ مه فردریک باربروس شهر قونیه
پاییتخت سلاجقه را تصرف کرد. در ۲۱ ماه ژوئن این لشگر به انطاکیه رسید و در
پایان ماه اوت از انطاکیه بیرون آمد. (لشگر فردریک باربروس) در ۴ ژوئیه
فیلیپ آگوست پادشاه فرانسه و ریشارد کورد و لیوین پادشاه انگلستان از مبدا
وزلی عازم جنگ صلیبی شدند و در سیسیل به خشکی نشستند.
(سال ۱۱۹۱ میلادی)
در ۲۰ آوریل فیلیپ آگوست پادشاه فرانسه در لشگرگاه روبروی عکا از آب برآمد و
هفت هفته بعد او در ۸ ژوئن ریشارد کرود ولیون پادشاه انگلستان به او
پیوست. ۱۲ ژوئیه فیلیپ آگوست پادشاه فرانسه و ریشارد کورد و لیون شهر عکا
را تصرف کردند. فیلیپ آگوست پادشاه فرانسه در ۳۱ژوئیه عکا را به قصد صورشیت
نرک کرد. ۱۲ اوت سرهنگان عیسوی تحت لوای ریشارد به لشگرگاه صلاح الدین
ایوبی آمده و موافقت او را با پیشنهاد صلاح الدین که پرداخت پول و آزادی
اسیران باید در ۳قسط ماهانه صورت پذیرد به اطلاع سلطان رساندند. ۳۰ اوت در
حالیکه عیسویان به قیصریه نزدیک می شدند لشگر مسلمین و مسیحیان به یکدیگر
نزدیک شدند و برخورد میان آنان آغاز شد.
۵ سپتامبر ریشارد پادشاه انگلستان درخواست مذاکره کرد و با العادل برادر
صلاح الدین دیدار نمود و جز استرداد کامل اورشلیم چیزی نطلبید. در ۷
سپتامبر ریشارد در آرسوف بر صلاح الدین غلبه یافت. دولت پادشاهی فرانک که
هنوز عنوان پادشاهی اورشلیم را حفظ کرده بود در شهر سن ژان داکنر مستقر
گردید و مدت یک قرن ۱۲۹۱-۱۱۹۱ دوام یافت. هانیر ششم پادشاه آلمان در روم
تاج امپراتوری مقدس بر سر گذاشت.
(سال ۱۱۹۲ میلادی)
در ماه مه ریچارد کورد و لیون متصرفات خود را در قبرس به گی دولوزینیان
پادشاه اورشلیم واگذاشت و کانون شرق لاتین که صلاح الدین ایوبی آن را به هم
زده بود مجدداً در قبرس احیا شد. در۵ آوریل مشکل پادشاهی اورشلیم حل شد و
مردم با انتخاب کنزاد به عنوان به عنوان شاه آینده به کشاکش سران صلیبی
خاتمه دادند. در ۲۰ ژوئن ریچارد شیردل بر کاروان مسلمانان در هبرون تاخت و
مجاهدان مسیحی پیروزمندانه به اردوگاه خود بازگشتند. ۲۷ ژوئیه صلاح الدین
مردان خود را از اورشلیم بیرون کشید و فردای آن روز به مقابل یافا رسید و
مردم دست به حمله زدند و به درون شهر هجوم آوردند. ریچاردکور دو لیون در ۱
اوت در یافا بر صلاح الدین پیروز شد.
۳ سپتامبر صلاح الدین ایوبی و ریشارد شیردل در صدد صلح برآمدند فلسطین که
شامل اورشلیم می شد در دست صلاح الدین ایوبی باقی ماند اما طبق قرارداد صلح
مسیحیان اجازه یافتند با آزادی به زیارت بیت المقدس بروند و جنگ صلیبی به
همزیستی مسالمت آمیز بین مسیحیان و مسلمانان انجامید. در نهم اکتبر ریچارد
سرزمین فلسطین را به عزم اروپا ترک کرد. چرا که در غیاب وی اشراف ژان
برادرش را ولیعهد و جانشین او معرفی کرده بود.
(سال ۱۱۹۳ میلادی)
در اوایل ماه مارس صلاح الدین ایوبی در گذشت.
(سال ۱۱۹۵ میلادی)
الکسیس لوژون فرزند امپراتوری مخلوع، برای استمداد از صلیبیون به ((زارا))
شتافت و به صلیبیون وعده مبلغ هنگفتی در ازاء کمک آنها را داد و صلیبیون
دعوت الکسی را پذیرفتند و عازم قسطنطنیه شدند.
(سال۱۱۹۶ میلادی)
در ماه ژوئیه، العادل و العزیز، با یاری یکدیگر دمشق را تسخیر و سرتاسر
قلمرو الافضل را ضمیمه خاک خود کردند. العزیز، ولی نعمت خاندان ایوبی شد.
(سال۱۱۹۷ میلادی)
۲۴ اکتبر آلوری دولویز یاتان پادشاه قبرس، بیروت را از دست مسلمین خارج ساخت.
(سال۱۱۹۸ میلادی)
در اول ژوئیه عهدنامه ای بین آمارلیک و العزیز به امضاء رسید که به موجب آن
یافا، به العادل واگذار شد و بیروت و جمیل به فرنگان(منظور فرانسوی ها
بود) تعلق گرفت و شهر صیدا نیز میان آنها تقسیم گشت. اعتبار این عهدنامه ۵
سال و ۸ ماه بود.
پاپ انیوسان سوم به منظور تدارک مقدمات مقدمات جنگ چهارم صلیبی به کلیه ملک
زادگان عیسوی فرمان داد تا هر جا عیسویان به یهودیان مقروض باشند، آنها را
از پرداخت کلیه ربعی که به قرونشان تعلق می گیرد معاف سازند. از ۱۱۹۸ تا
۱۲۱۶ دوران انیوسان سوم اوج اشتهار و اقتدار پاپ های قرون وسطی بود. پاپ
انیوسان سوم تاج امپراتوری را بر سر اتون چهارم گذاشت(امپراتوری آلمان)
(سال۱۱۹۹ میلادی)
تیباله خواهرزاده ریچارد شیردل و برادرزاده ی فیلیپ اگوستوس بود،
همگی(گروهی از دوستان و همسایگان) در این مجمع عهد بستند که صلیب بگیرند و
شرح این تصمیم مقدس را به اطلاع پاپ انیوسان سوم رساندند کروی شادمانه از
این تصمیم استقبال کرد.
(سال۱۲۰۰ میلادی)
العادل تا پایان سال۱۲۰۱ خداوندگار قلمرو صلاح الدین گردید و لقب سلطان یافت و جهان اسلام بار دیگر روی یکرنگی به خود دید.
(سال۱۲۰۲ میلادی)
پاپ انیوسان سوم،جنگ چهارم صلیبی را برانگیخت. انگیزه ی وی تسلط بر کلیسای
شرق بود. جنگ چهارم صلیبی یاز ۱۲۰۲ تا ۱۲۰۴ ادامه داشت.(سال ۱۲۰۳ میلادی)
در ماه ژوئن صلیبیون از سفر گذشتند و در نه مایلی قسطنطنیه متوقف شدند. ۱۱
ژوئیه شهر قسطنطنیه به محاصره ی صلیبیون درآمد. ۱۸ ژوئیه مردم شهر به قصر
امپراتوری حمله کردند و الکسیوس سوم از سلطنت خلع شد و از قسطنطنیه فرار
کرد ولتیان امپراتور سابق ایزاک را که نابینا بود، از زندان بیرون کشیدند و
به تخت آموردند. الکسیوس فرزندش به عنوان ولیعهد باقی ماند. جنگ متوقف شد.
در اول اوت طی مراسمی رسمی در کلیسای سنت صوفیا در حضور بزرگان لشکر
صلیبی، الکسیس هارم تاج بر سر نهاد.(برای همکاری با پدر)
(سال۱۲۰۴ میلادی)
در هنگامی که امپراتوری بیزانس بین فاتحین صلیبی تقسیم شد، جزیره ی او به و
فکرین به عده ای از سینیورهای ایتالیایی اهل ورونا از خانواده ی کار سری
رسید و آنها نواحی مزبور را به سه قسمت تقسیم کردند. ۲۸ و ۲۹ ژانویه روسای
صلیبیون از ایزاک دوم و الکسیس چهارم تقاضای تادیه مبلغ وعده داده شده را
نمودند. مردم که این مبلغ را بسیار گزاف می دانستند بر ضد آنها شوریدند.
الکسیس و پدرش را برکنار کردند و رئیس و رهبر فرقه ضد فرانک الکسیوس موند
را به نام الکسیوس پنجم به تخت نشاندند. ۶ آوریل صلبیون که تعهدات قول داده
شده را انجام نشده یافتند تصمیم به تسخیر قسطنطنیه و انتخاب یکی از
باختریان به عنوان امپراتور آن گرفتند. بنابراین به قسطنطنیه حمله بردند که
با شکست مواجه شد. ۱۲ آوریل حمله به قسطنطنیه صورت گرفت و استحکامات شهر
توسط صلبیون تسخیر شد. آلکسیوس پنجم گریخت . صلبیون به غارت شهر پرداختند.
قدرت از یونانیان به لاتینی ها در پی فتح قسطنطنیه منتقل شد.
(سال۱۲۰۸ میلادی)
پاپ انیوسان برو و فرقه بدعت گذار به نام وودوا و کاتارها که با دستگاه پاپ
به مخالفت برخاسته بودند و مرکز عمده آنان در آلپ بود و معروف به
(ALBIGEOIS) بودند اعلام جنگ صلیبی نمود که ۲۰ سال به طول کشید.
(سال۱۲۱۲ میلادی)
نیروهای متحد آراگون و کاتالونی و پرتقالی در نزدیکی لاس ناواس دوتو لوزا
شکست سختی به اعراب دادند و پس از آن غلبه بر اعراب به سرعت انجام گرفت.
(سال۱۲۱۴ میلادی)
آلبرت به طریق اورشلیم، به دست فدائیان اسماعیلی کشته شد.
(سال۱۲۱۵ میلادی)
جنگ پنجم صلیبی در چهارمین شورای لاتران، به عنوان حمله اروپا به مصر مطرح شد.
(سال۱۲۱۶ میلادی)
پاپ ها نوریوس سوم فرمان جنگ پنجم صلیبی را صادر کرد.
(سال۱۲۱۹ میلادی)
۵ نوامبر، صلیبیان، بدون زد و خورد، شهر دمیاط که نقطه ی مهم ارتباطی ناحیه
ی شرقی دلتای نیل بود تصرف کردند. ملک الکامل پادشاه ایوبی حاضر شد
اورشلیم را در برابر استرداد میاط به صلیبیون واگذار کند، ولی پلاژ مامور
اعزامی از جانب پاپ با این پیشنهاد مخالفت کرد.
(سال۱۲۲۰ میلادی)
در نوامبر فردریک دوم که به شهر روم آمده بود، توسط پاپ انوریوس، او و
همسرش کنستانتس، به عنوان امپراتور و ملکه تاجگذاری کردند و در برابر،
فردریک قول داد که در بهار آینده عزم خاور کند.
(سال۱۲۲۱ میلادی)
در ژوئیه، پلاژیوس،علی رغم فرمان فردریک دوم که فرمان داده بود تا رسیدن
خودش کار عمده ای صورت نگیرد، قوای صلیبی را در فارسکرا آرایش نبرد داد،
اما پس از مدتی رود نیل طغیان کرد و صلیبیان مجبور به عقب نشینی شدند. ۲۸
اوت پلاژیوس، کسانی را برای مذاکره، نزد سلطان الکامل فرستاد. ۳۰اوت
پلاژیوس، شرایط الکامل را پذیرفت و بر اساس آن صلیبیان دمیاط را ترک نمودند
و متارکه ای۷ ساله را که می بایست به تصویب امپراتور برسد، محترم می
داشتند و طرفین کلیه اسراء را معاوضه می کردند و سلطان صلیب را بازپس می
داد و تا تسلیم کامل شهر دمیاط به مسلمین، صلیبیان رهبران خویش را به
گروگان نزد مسلمین فرستادند. ۸ سپتامبر تمام لشگر صلیبی بر کشتی نشست و
سلطان الکامل به شهر دمیاط فرود آمد.
(سال۱۲۲۷ میلادی)
پاپ انوریوس درگذشت و گریگوار نهم جایش را گرفت. در ماه نوامبر پاپ گریگوار
نهم، فردریک دوم، امراتور آلمان را به علت انجام تعهدات و درنگ در انجام
جهاد، در کلیسای سن پطروس رسماً تکفیر کرد.
(سال۱۲۲۹ میلادی)
۱۸ فوریه میان فردریک دوم و نمایندگان الکامل قرارداد صلاح امضاء شد. به
موجب این قرارداد و شهر بیت اللحم و اورشلیم کنار دریا می بایست به علاوه
شهر ناصره و جلیله ی غربی و اراضی بازماند مسلمانان در کنار صیدا، ضمیمه
خاک و دولت صلبیان مشید و قرار بود عهد آشتی، طبق تقویم مسلمانان ده سال و
پنج ماه و طبق تقویم عیسویان ده سال تمام محترم شمرده شود. ۱۷ مارس فردریک
،با تشریفات رسمی وارد اورشلیم شد و ۱۸ مارس به آرامگاه مقدس رفت و دستور
داد تاجی بر مزار حضرت مسیح نهادند و با دست خود تاج بر سرش گذاشت. ژان
دیبلن، فرمانروای بیروت، کریبانت سلطنت قبرس را بر عهده داشت، به علت
اختلاف با فردریک دوم امپراتور آلمان، در قبرس، جنگ داخلی روی داد، ولی در
۱۴ژوئیه ژان نیروهای طرفدار امپراتور را در نزدیکی نیکوزیا، شکست داد و
آخرین استحکامات آنان را یعنی قلعه دیود امور ((خدای عشق)) را متصرف شد.
(سال۱۲۳۰ میلادی)
۲۳ژوئیه فردریک دوم، امپراتور آملان بوسیله ی معاهده ی سان ژرمانو، با پاپ گریگوار نهم آشتی کرد.
(سال۱۲۳۲ میلادی)
فردریک دوم، نیروی کمکی را در ماه مه، به فرماندهی مارشال ریکارد و
فیلانژیری به قبرس فرستاد(در پی شکست طرفدارانش از نیروهای ژان دیبلن) که
این نیرو در ۱۵ ژوئن شکست خورد.
(سال۱۲۳۶ میلادی)
قرطبه به دست فردیناند سوم پادشاه کاستیل تسخیر شد.
(سال۱۲۳۹ میلادی)
عمر معاهده ی فردریک دوم با الکامل، سلطان ایوبی به سر آمد و پاپ گریگوار
نهم برای برخورد با این مسئله، مبلغینی را به فرانسه و انگلستان اعزام کرد
تا تبلیغ جهاد کنند. پاپ گریگوار اعلام جنگ جدید صلیبی نمود. در ۱۲ و ۱۳
نوامبر، یک ستون جنگی صلیبی به فرماندهی هانری دوبار، در نزدیکی غزه قتل
عام شدند.
(سال۱۲۴۰ میلادی)
الصالح اسماعیل، پادشاه دمشق، برای تضعیف الصالح ایوبی سلطان مصر، با فرانک
ها متحد شده بود، گالیله و تیرپاد را به فرانک ها واگذاشت و الصلاح ایوبی
نیز ناحیه آسکالون را به فرانک ها تسلیم نمود.
(سال۱۲۴۴ میلادی)
در ماه دسامبر لوئی نهم، پادشاه فرانسه، به علت بیماری، خود را در آستانه
مرگ دید سوگند خورد که در صورت بهبود عزم جهاد کند و در ضمن از دست رفتن
اورشلیم نیز علت دیگری بود که بو را به این فکر انداخت. بیبرس سردار مصر و
سلطان آینده این کشور در غزه قوای فرقه های نظامی را در هم شکست و به تصرف
اورشلیم پرداخت و شهر راز اشغال غریبان خارج کرد.
(سال۱۲۴۶ میلادی)
پاپ انیوسان چهارم، بدین امید که بر ضد مسلمانان مالک بیت المقدس، با مغول
ها متفق شود، پلان کارپن ایتالیائی را به عنوان سفیر به قره قروم فرستاد.
(سال۱۲۴۸ میلادی)
۱۲ اوت لوئی نهم پاریس را به مقصد اورشلیم ومصر پشت سر نهاد. ۲۵ اوت ازاگ
مورت به عزم قبرس به کشتی نشست. ۱۷ سپتامبر به لیماسول رسید. (در قبرس)
(سال۱۲۴۹ میلادی)
گیوم دو ویلها دوئن فرمانروای موزه در جنگ صلیبی با لوئی نهم پادشاه فرانسه
در حمله به مصر با لوئی متحد شد. ۳۰ مه لوئی نهم رو به جانب مصر نهاد.
۴ژوئن دمیاط توسط لوئی نهم فتح شد. صالح ایوبی پیشنهاد کرد در صورت تخلیه
دمیاط حاضر به استرداد اورشلیم است که لوئی نهم نپذیرفت. ۲۴ اکتبر آلفونو
برادر، لوئی نهم با سپاهیان تازه نفس خود از فرانسه رسید. حال وقت آن بود
که عزم قاهره کنند.
۲۰ نوامبر پیشروی به سوی قاهره آغاز شد. ۷ دسامبر در حوالی فارسکو، نبردی
سخت بین صلیبیان و مصریان درگرفت و حمله ی سواران مصر دفع شد.
(سال۱۲۵۰ میلادی)
۸ فوریه سواران فرانک و صلیبیان هرچند با تلفاتی بسیار به پیروزی رسیدند و
لوئی نهم از کانال بحر الصغیر گذشت. ۱۶ مارس تورانشاه با حمله ای برق آسا
صلیبیان را در هم کوبید لوئی چاره ای جز بازگشت نداشت. ۵ آوریل اردوبی لوئی
نهم برداشته شد و سفر دردناک آغاز گشت. ۳۰ آوریل بر اساس قراری کربن لوئی و
سلطان مسلمان بسته شد، شهر دمیاط تسلیم مصریان شد. از ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ بانک
های فلورانس با جمع آوری مالیات های سودهای کلانی به جیب زدند.
(سال۱۲۵۴ میلادی)
تا ۲۴آوریل لوئی نهم در سوریه باقی ماند. او در طی این مدت بنیه ی دفاعی
شهرهای فرانک را تقویت نمود. مقاومت و گستاخی روحانیون را در هم شکست. با
پیروان اسماعیلیه ناحیه ی جبل الاوت و رهبر بزرگ آنان علیه ممالیک متحد شد.
در ماه مه کزاد چهارم امپراتور آلمان و شاه اورشلیم درگذشت. با مرگ وی
عنوان شاهی اورشلیم به پسر او سالدوی رسید که قانون گذاران اورشلیم با
وسوسه ایی عجیب سلطنت او را محترم می داشتند.
(سال۱۲۵۶ میلادی)
جنگ سن ساباس بین سال ۱۲۵۶ تا ۱۲۵۸ رخ داد که جنگ داخلی میان مهاجرین اهل ژن در سرزمین های ارض مقدس بود.
(سال۱۲۶۵ میلادی)
در ۲۰ فوریه سلطان ممالیک بیبروس که بر قیصریه حمله آورده بود آن را تسخیر نمود. چند روز بعد بر حیفا حمله آورد.
(سال۱۲۶۸ میلادی)
۱۵ آوریل بیبروس سلطان بوفور را در ماه مه انطاکیه را از تصرف فرانکها خارج ساخت.
(سال۱۲۷۰ میلادی)
آخرین جنگ صلیبی با پیش آهنگی لوئی نهم و ادوارد اول پادشاه انگلشتان روی
داد که جنگ هشتم صلیبی بود و جلوی فتوحات بیبروس سلطان ممالیک گرفته شد. ۲۵
اوت مرگ لوئی نهم (سن لوئی) که مرگ وی امیدواری مسیحیان آسیا را از بین
برد.
(سال۱۲۷۱ میلادی)
بیبروس سلطان ممالیک در فوریه قیصریه و در ۱۸ آوریل قلعه مستحکم کرک دو
شوالیه را از فرانک ها پس گرفت. در ۲۲ ماه مه در قیصریه معاهده های بین
سلطان بیبروس و دولت عکا به امضاء رسید که به موجب آن تمامیت ارضی خاک
کنونی فرنگان که بیشتر شامل جلگه باریک ساحلی از عکا تا شهر صیدا بود برای
۱۰ سال و ۱۰ ماه تضمین شد و فرانکها اجازه یافتند برای زیارت از جاده ی
ناصره استفاده کنند.
کنت نشین طرابلس نیز به موجب قرارداد ۱۲۷۱ از تعرض مصون ماند.
(سال۱۲۷۲ میلادی)
پس از مرگ هانری سوم پادشاه انگلستان در۶ نوامبر پسرش ادوارد اول که در آن
موقع برای جنگ صلیبی در بیت المقدس بود به عنوان پادشاه برگزیده شد. قبل از
بازگشتن به انگلستان مهر بزرگ هانری سوم به اسقف اعظم سپرده شد، تا در
غیاب شاه کارها را سر و سامان دهد.
(سال۱۲۷۷ میلادی)
در فوریه سلطان قلاوون پادشاه سلسله ی ممالیک عزم عزم فتح طرابلس کرد و
تمام ارتش مصر را به شام کشید. در ۲۶ آوریل، سلطان فرمان حمله ی عمومی به
طرابلس را صادر کرد و شهر را تصرف و مسیحیان آن شهر را نابود کرد.
(سال۱۲۹۰ میلادی)
در اواخر سال سلطان قلاوون پادشاه ممالیک، به علت کشتار ممالیک از قاهره
خارج شد، اما چندان دور نشده بود که بیمار گشت و ۶ روز بعد درگذشت و پسر وی
الاشرف سوگند خورد، جنگ را نیمه تمام نگذارد.
(سال۱۲۹۱ میلادی)
۶ مارس الاشراف سلطان ممالیک قاهره را به مقصد دمشق پشت سر نهاد. ۵ آوریل
الاشرف با سپاه خود مقابل عکا برآمد. ۶ آوریل محاصره آغاز شد و سلطان برای
روز جمعه۱۸ ماه فرمان حمله ی عمومی صادر کرد و تا شب همین روز شهر عکا در
جنگ سلطان اشراف آمد. سایر پایگاه های مسیحیان مانند تیر (در ماه مه) صیدون
و بیروت (در ماه ژوئیه) تورترز (در ماه اوت) سقوط کرد و دولت فرانک از پا
درآمد.
(سال۱۲۹۷ میلادی)
کلیسا، لوئی نهم پادشاه فرانسه را رسماً تقدیس کرد و او در زمره ی قریسین درآورد.
(سال۱۳۰۶ میلادی)
هانری دوم پسر و جانشین هوگ سوم پادشاه قبرس و عکا که نتوانسته بود نه شهر
آکو (عکا) و نه سایر بلاد مسلمین را در ۱۲۹۱ از تسلط ممالیک حفظ کند توسط
برادرش آمموری از سلطنت خلع شد.
وقتی جنگ های صلیبی به نتیجه نرسید، بیت المقدس در حاکمیت مسلمانان ماند و
حتی امپراطوری روم شرقی مضمحل شد. به نحوی که نویسندگان بریتانیکا این
نابودی را به عنوان نتیجه غم انگیز جنگ های صلیبی تلقی کرده اند. این
ناکامی ها و شکست ها باعث شد که غرب یک دوره بازیابی خود را شروع کند. بر
خلاف نظر ویل دورانت، پایان جنگ های صلیبی شروع دوران ترقی تمدن غرب و
افول تمدن و نهضت اسلامی نبود. مسلمانان حرکت وسیع و نیرومندی را علیه غرب
سازمان دادند. نقطه اوج مرحله سوم فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ توسط سلطان
محمد فاتح بود. روز فتح، روزی استثنایی در تقابل شرق و غرب بود. از نخستین
ساعت آن روز فراموش نشدنی ۲۹ ماه مه، تا هشتمین ساعت آن روز که سلطان از
دروازه سن رمانوس وارد شهر شد ملازمان پادشاه عبارت بودند از وزیران،
پادشاهان، سربازان نگهبان و هریک از اینان بنا به گفته مورخی بیزانسی،
((چون هرکول نیرومند و چون آپولون تیزهوش و زبردست و در پیکار با ده تن
عادی برابر بودند.)) موذن بر فراز بلندترین مناره کلیسای ابوصفیا رفت و به
بانگ اذان، مردم را به نام خدا و رسول او به نماز خواند… از ایوصوفیا به
قصر کنستانتین رفتند و سلطان محمد این بیت شعر فارسی را ترنم کرد:
پرده داری می کند در قصر قیصر عنکبوت بوم نوبت می زند بر طارم افراسیاب
پیروزی مسلمانان در قسطنطنیه پایان نیافت و :
۱- در سال (۱۴۵۶م- ۸۶۱ه.ق) آن را تصرف کرد.
۲- در سال (۱۴۹۲م- ۸۹۸ه.ق) بایزید دوم جارستان را تصرف کرد.
۳- در سال (۱۴۹۹م- ۹۰۵ه.ق) جنگ با ونیز بود، ترک ها در ساپنیزا ونیزی ها را شکست دادند.
۴- در سال (۱۵۲۱م- ۹۲۸ه.ق) سلیمان اول بلگراد را گرفت.
۵- در سال (۱۵۲۹م- ۹۳۶ه.ق) ترک ها وین را محاصره کردند و … .
حدوداً در قرن دهم و یازدهم هجری قمری (۱۷ و ۱۸ میلادی) نوعی فروپاشی شرق
از درون آغاز شده بود و غرب رنسانس و انقلاب صنعتی را پشت سر داشت، نظام
سیاسی و اجتماعی غرب نیز به سرعت شکل می گرفت و وسیله پیشرفت و ترقی را
فراهم می کرد. پیمان های متنوع و متعدد غرب در میان کشورها امضاء شد.
شرق و جهان اسلام وارد مرحله ی جدیدی شد و غرب دنیای اسلام را مورد حمله گسترده و همه جانبه قرار داد:
۱- در سال (۱۷۹۸م- ۱۲۱۳ه.ق) مصر توسط ناپلئون فتح شد و غرب، مصر شناسی را شروع کرد.
۲- در سال (۱۷۹۹م- ۱۲۱۴ه.ق) ناپلئون سوریه را فتح کرد و ترک ها را در ابوکر شکست داد.
۳- در سال (۱۸۲۶م- ۱۲۴۲ه.ق) روسیه به ترک های عثمانی در مورد صربستان اولتیماتوم داد.
۴- در سال (۱۸۲۷م- ۱۲۴۳ه.ق) روسیه، فرانسه و انگلستان، عثمانی را وادار کردند که به جنگ با یونان خاتمه دهد.
۵- در سال (۱۸۲۸م- ۱۲۴۴ه.ق) روسیه به عثمانی اعلام جنگ داد.
۶- در سال (۱۸۴۱م- ۱۲۵۷ه.ق) پنج کشور بزرگ مرزهای عثمانی را تضمین کردند.
۷- در سال (۱۹۱۱م- ۱۳۲۹ه.ق) در جنگ بین ایتالیا و عثمانی، ایتالیا تویپولی
را بمباران کرد و برای نخستین بار از سوی هواپیماهای بمب افکن در این جنگ
استفاده شد.
۸- در سال (۱۹۱۲م- ۱۳۳۲ه.ق) روسیه و فرانسه و بریتانیا به عثمانی اعلام جنگ دادند.
۹- در سال (۱۹۲۳م- ۱۳۴۲ه.ق) مصطفی کمال رئیس جمهوری ترکیه می شود.
در سال ۱۹۴۸ میلادی غربی ها با اشغال فلسطین، تاسیس اسرائیل و آواره کردن
مظلومانه فلسطینی ها یکبار دیگر خاطره ی جنگ های صلیبی را زنده کردند.
و اما اکنون، بوش بر وقوع مجدد جنگ های صلیبی تاکید می کند، پاپ حرف ها و
حرکاتی در همان راستا انجام می دهد، غرب یا همراه آمریکا می شود یا چشم و
گوشش را می بندد. بر لباس سربازان اسپانیایی همان نمادهای صلیبی را می
بینیم و در اتاق های فکری غرب دستور ۵۰ ساله ی مبارزه با اسلام، دکترین های
مهم آنان می شود. دفتر سیاه خون نگاشته های صلیبی پایان نیافته و ما در
برگی دیگر از آن، خود عهده دار نحوی نگارش و باقی ماندن نقشمان در تاریخ
هستیم.
جنگهای صلیبی یکی از جنگهای مهم میان مسلمانان و مسیحیان است که به
دلایل گوناگون اتفاق افتاد. موضوع این مقاله، بررسی دیدگاه صلیبیان درباره
مسلمانان در طی جنگهای صلیبی است. این مسئله اهمیت فراوانی دارد، چرا که
تاکنون پژوهشگران بیشتر به دیدگاه مسلمانان درباره مسیحیان توجه کردهاند،
از اینرو، دانستن نگرش صلیبیها درباره مسلمانان اهمیت وافری دارد.
مقاله حاضر با هدف بررسی نگرش مسیحیان درباره مسلمانان در طی جنگهای
صلیبی به نگارش درآمده است. بدین منظور علاوه بر منابع اختصاصی، از سایر
منابع و پژوهشهای جدید در اینباره استفاده شده است. در این مقاله، پس از
مقدمه کوتاهی درباره علل، روند و پیآمدهای جنگهای صلیبی، وضعیت جهان
اسلام مقارن با جنگهای صلیبی و نگرش مسیحیان به مسلمانان در این دوران
بررسی شده است. در ادامه، به دیدگاه ویلیام صوری، اسقف مشهور مسیحی و یکی
از شاهدان جنگهای صلیبی، درباره اسلام و مسلمانان به صورت «بررسی موردی»
پرداخته شده است.
جنگهای صلیبی یکی از جنگهای مهم میان مسلمانان و مسیحیان است که به
دلایل گوناگون اتفاق افتاد. موضوع این مقاله، بررسی دیدگاه صلیبیان درباره
مسلمانان در طی جنگهای صلیبی است. این مسئله اهمیت فراوانی دارد، چرا که
تاکنون پژوهشگران بیشتر به دیدگاه مسلمانان درباره مسیحیان توجه کردهاند،
از اینرو، دانستن نگرش صلیبیها درباره مسلمانان اهمیت وافری دارد.
جنگهای صلیبی از سال ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱م ادامه یافت؛ از این رو، به مدت بیش
از ۱۵۰ سال مبارزه و کشمکش میان جهان اسلام و مسیحیت برقرار گردید. در طی
این جنگها، دورانهای استراحت نیز به وجود میآمد، اما اغلب، حالت تخاصم و
جنگ حاکم بود. علل گوناگون مذهبی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… را میتوان
زمینهساز وقوع این جنگها دانست، مانند آزادسازی کلیسای قیامت ـ که الحاکم
باللّه، خلیفه فاطمی، آن را ویران کرد و سپس با هزینه مسلمانان تعمیر شد
(۱) ـ و اماکن مقدس مسیحیان، نظیر بیت المقدس از تصرف مسلمانان (۲)؛ عفو
گناهان به عنوان ثواب شرکت در جنگهای صلیبی (۳)؛ عشق رسیدن به بهشت شرق
(۴)؛ خطبه پاپ اوربانوس دوم در مجمع کلرمون و اعلان جهاد مذهبی (۵)؛
پیشتازی ترکان سلجوقی و تضعیف امپراطوری بیزانس؛ افزایش حس جاهطلبی در
شهرهای تجاری ایتالیا، مثل ونیز، جنوا، پیزا و آمالفی جهت گسترش قدرت
تجاری؛ ازدیاد جمعیت؛ خشکسالی؛ عدم تقسیم عادلانه زمین؛ گسترش قدرت
فئودالها و ملاّکین در اروپا و….
در طی این سالها هشت جنگ صلیبی اتفاق افتاد. در نخستین جنگ صلیبی
(۱۰۹۹ـ۱۰۹۵م) که صلیبیها با امیر سلاجقه روم (قلیچ ارسلان) در آسیای صغیر
رو به رو شدند، مسیحیان اورشلیم (بیت المقدس) را از دست فاطمیان خارج
ساختند (۶) و مملکت لاتینی اورشلیم را بنا نهادند. عمادالدین زنگی، مؤسس
سلسله اتابکان موصل، ادسا (اورفه، رها) و جناح خاوری مسیحیان را از دست
آنها خارج ساخت. (۷) دومین جنگ صلیبی (۱۱۴۸ـ ۱۱۴۶م) با فتح مجدد «رها» به
دست نورالدین زنگی آغاز شد. لویی هفتم، پادشاه فرانسه به تشویق «قدیس
برنارد» آماده جنگ شد و در (۱۱۴۷م) «کنراد» با لشکریان آلمانی عازم اورشلیم
شدند. (۸) در سومین جنگ صلیبی (۱۱۹۲ ـ ۱۱۸۹م)، صلاح الدین ایوبی شهر «عکا»
را آزاد کرد، اما بیت المقدس در دست صلیبان باقی ماند. (۹) چهارمین جنگ
صلیبی (۱۲۰۴ ـ ۱۲۰۲م)، به علت اختلاف میان کلیسای شرقی و غربی و حمله
صلیبیها به قسطنطنیه آغاز شد. (۱۰) پنجمین جنگ صلیبی، با اعلان جنگ از سوی
پاپ اونوریوس سوم آغاز شد. شاهان مجارستان و اتریش برای آزادسازی بیت
المقدس حرکت کردند، اما طغیان رود نیل باعث شکست و عقبنشینی صلیبیان
«دمیاط» شد. (۱۱) در ششمین جنگ صلیبی، بیت المقدس توسط ایوب، مشهور به سن
لویی یا (لویی مقدس) و یا ملک صالح ایوبی به دست مسلمانان افتاد. در هفتمین
جنگ صلیبی، لویی نهم، پادشاه فرانسه برای فتح بیت المقدس عازم شد، اما
«ممالیک» که به جای ایوبیان قدرت گرفته بودند، صلیبیها را شکست دادند. در
جنگ هشتم صلیبی، شارل ـ دانژو از فرانسه به بنوحفص در تونس حمله کرد. سپس
ممالیک مصر و شام، دشمن مشترک اروپاییان و مغولان محسوب شدند. در پایان،
مغولان از ممالیک بارها شکست خوردند و از شام خارج شدند. به هر ترتیب،
جنگهای صلیبی پایان گرفت. (۱۲)
پیآمد جنگهای صلیبی برای جهان اسلام عبارت بود از: ازدواج صلیبیان با
زنان مسیحی مقیم سوریه، تشتت سیاسی در جهان اسلام، ازدیاد مفاسد اجتماعی،
شدت یافتن شکاف میان فقیر و غنی، شکوفایی تجارت خارجی (به خصوص در عصر
ممالیک)، تأثیر ادبی ـ فرهنگی جنگهای صلیبی و ورود کلمات بیگانه در متون
عربی، گسترش فن خطابه و نگارش کتاب و… . این پیآمدها برای جهان غرب
عبارتست از: تعدیل و زوال قدرت فئودالها؛ جنبشها و بدعتهای مذهبی و
مبارزه مقامات کلیسا با آنها؛ نوگرایی در اندیشه غربی به دلیل آشنایی با
متفکران و فیلسوفان مسلمان؛ تحول علوم فرهنگی، پزشکی، کیمیا، گیاهشناسی،
جانورشناسی؛ رونق اقتصادی؛ گسترش شرقشناسی و اقتباس اروپاییها از برخی از
ویژگیهای فرهنگ اسلامی یا به قول «فوشه شارتری» (۱۳) شرقی شدن غربیان.
(۱۴) در مقاله حاضر، ضمن توجه مختصر به وضعیت جهان اسلام در آستانه جنگهای
صلیبی، نگرش مسیحیان به مسلمانان طی جنگهای صلیبی بررسی شده و دیدگاه
ویلیام صوری درباره آن جنگها به عنوان مطالعه موردی در این پژوهش مطرح
گشته است.
وضعیت جهان اسلام در آستانه جنگهای صلیبی
در آستانه جنگهای صلیبی و هم زمان با قرن پنجم هجری، سرزمینهای شام،
عراق و ایران کانون اختلافات فرقهای و مذهبی بود؛ اختلاف میان حنفیها و
شافعیها، اشعریها و معتزلیها و نیز شافعیها و شیعیان (روافض) گسترش
یافت. با افول پایگاه معتزلیها در قرن پنجم هجری، اشعریها که اطاعت از
پیشوای فاجر یا عادل را واجب میدانستند، قدرت گرفتند. از این رو، ابوالحسن
ماوردی در احکام السلطانیه، اساس فقه سیاسی اهل سنت را پایهگذاری کرد و
امام محمد غزالی در کتاب المستظهری به توجیه جنگ با مخالفان اهل سنت
(شیعیان و اسماعیلیان) پرداخت. در حقیقت، وی فرمان قتل اسماعیلیان و
هواداران فاطمیان که متهم به همکاری با صلیبیان بودند، صادر کرد. فضای
آکنده از دشمنی میان مسلمانان، به خصوص شیعه و سنی و تعصب اندیشوران سیاسی،
چون غزالی، اختلافات میان مسلمانان را به شکاف بزرگی تبدیل کرد. در سال
۴۶۲ه هم زمان با حکومت آلب ارسلان، امپراتور روم شرقی، رومانوس دیوجانوس،
به حلب حمله و محمود بن صالح مرداس (۱۵) را مغلوب کرد. این مسئله باعث توجه
آلب ارسلان به حلب و روم شرقی شد. وی پس از فتح حلب در ناحیه ملازگرد،
امپراتور روم شرقی را اسیر نمود، این اولین ضربهای بود که دولت مسیحی
بیزانس از دولتی مسلمان دریافت کرد، اما سقوط تدریجی دولت سلجوقی،
زمینهساز پیروزی صلیبیان و اشغال مناطق شام گردید.
«تتش بن الب الرسلان» بعد از مرگ ملکشاه به سلطنت رسید و نواحی رها،
حران، انطاکیه، بوزان و حلب را تحت تسلط خود در آورد. او سپس اهالی نصیبین
را مقهور و نواحی دیار بکر، موصل و جزیره را فتح کرد. (۱۶) مرگ تتش به دست
«برکیا رق» باعث اختلاف میان فرزندان تتش شد. از این رو، «دقاق» حکومت دمشق
و «رضوان» حکومت حلب را به دست گرفتند. قلیچ ارسلان از سلاجقه روم نیز که
آسیای صغیر را در اختیار داشت، هم زمان با هجوم صلیبیان، بر سر نواحی جزیره
مالت با امرای دانشمندیه (۱۷) در کشمکش بود. (۱۸) اسماعیلیان و فاطمیان در
طی جنگهای صلیبی با مسیحیان همکاری داشتند. چنان که در سال ۵۲۳ه رؤسای
فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبیها مکاتبه کردند و برای اشغال دمشق، به آنها
قول همکاری دادند. (۱۹) مکاتبهها میان فاطمیان و دولت روم شرقی باعث شد تا
مورخانی، چون ابن اثیر، علت اصلی حمله صلیبیها به حوزه جهان اسلام را
«ترس فاطمیان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند. (۲۰) با تقسیم شدن اسماعیلیان
به دو فرقه مستعلوی و نزاری، مستعلی با کمک وزیرش، افضل بن بدرجمالی، قدرت
را به دست گرفت، اما در حقیقت قدرت اصلی در اختیار افضل بود و خلیفه
فاطمی، همچون مهرهای بیاثر، عمل میکرد. در این هنگام، جنگهای صلیبی
آغاز شد. زوار ارمنی بیت المقدس اقدام به برقراری راه ارتباطی شرق و غرب
نمودند و به تدریج بر شمار زائران مسیحی فلسطین و بیت المقدس افزوده شد.
عواملی، چون سقوط خلافت فاطمیان به دست صلاح الدین ایوبی، خواندن خطبه بنام
خلیفه عباسی، سقوط دولت اموی اندلس و ضمیمه شدن خاک اسپانیا به قلمرو
شارلمانی (فرانسه)، سبب شد تا مردم جنوب فرانسه که با اسپانیاییها ریشه
مشترک داشتند، به کمک فرانسویان بشتابند و در هر نقطه از اندلس، دول غرب یا
بربر قدرت یافتند. با اشغال «طلیطله» به دست آلفونس ششم، پادشاه کاستیل،
به تدریج مسیحیان بر سراسر اندلس چیره شدند و تونس از حوزه خلافت فاطمیان
جدا شد. در طرابلس قبیله «زناته» از قبایل بربر شمال آفریقا، جنبش
استقلالطلبانه ایجاد کردند. جمهوریهای ژنوا و پیزا به شهرهای مهدیه و
زوبله تجاوز کردند و سرانجام جزیره سیسیل به دست «نورماندیها» افتاد و از
نقشه جهان اسلام محو شد. در حالی که امرای قرطبه دائما با خلفای بغداد در
کشمکش بودند، خلفای عباسی با آن که شاهد جنگ و ستیز فرانسویان با مسلمانان
اسپانیا بودند، با پادشاهان فرانسه پیوند دوستی و مودت برقرار کردند.
چنان که پین، شاه فرانسه سعی میکرد مسلمانان را به جان یکدیگر انداخته و
از این موضوع به نفع خود استفاده کند، منصور، خلیفه عباسی کشتی حامل
جنگجویان را از سواحل آفریقا، برای نبرد با عبدالرحمن اموی به اسپانیا
فرستاد (۲۱) و هارون الرشید با شارلمانی، امپراطور فرانسه، روابط دوستانه
برقرار نمود، ایجاد تسهیلات جهت زیارت مسیحیان بیت المقدس، از جمله
درخواستهای شارلمانی از هارون الرشید بود. (۲۲) در قرن پنجم هجری، بغداد
دستخوش درگیریهای مذهبی و شورشهای مختلف گردید. دخالت خلیفه المقتدی در
امور سیاسی سبب شد تا وی به دستور ملکشاه سلجوقی، بغداد را ترک کند، اما با
مرگ ملکشاه، خلیفه قدرت سابق خود را باز یافت. شورش ارسلان بساسیری و فتح
بغداد، تبعید و زندانی شدن خلیفه القائم را به دنبال داشت. بیتوجهی خلیفه و
سلطان سلجوقی به اموری، مانند [اهمیت] فتح بیت المقدس در نزد صلیبیان،
تقاضای امپراطور بیزانس برای جنگ مشترک علیه صلیبیان و اشغال آسیای صغیر به
دست صلیبیان، باعث از دست رفتن بیت المقدس شد. (۲۳)
نگرش مسیحیان به مسلمانان طی جنگهای صلیبی
نویسندگان مسیحی سدههای هشتم تا سیزدهم میلادی، تصویری مخدوش از اسلام
ارائه کردهاند. از نظر آنها، اسلام، مذهبی غیر صادق، متمایل به بتپرستی و
نوعی بدعت مسیحی محسوب میشد. آنان نه تنها نبوت پیامبر اسلام را انکار
کرده و او را ضدمسیح دانستهاند، بلکه ضعفهای اخلاقی زیادی برای دین اسلام
و پیامبرش بر شمردهاند، از جمله آن که محمد صلیاللهعلیهوآله مطالب
درستی از عهد عتیق و عهد جدید را در قرآن آورده، اما پارهای از بدعتها،
نظیر برخی از ویژگیهای آیین مانویت و نیز مطالبی از خود را بدان افزوده
است. (۲۴)
گمان میرود ایجاد این تصویر مخدوش از اسلام، عمدتاً واکنش مسیحیان در
برابر برتری فرهنگی مسلمانان، به ویژه در اندلس بوده باشد. (۲۵) در آن
دوران، مسیحیان تصور میکردند که نسبت به مسلمانان نه تنها از جنبه مذهبی،
بلکه از نظر اخلاقی نیز برترند؛ در چشم مسیحیان حاضر در جنگهای صلیبی،
مسلمانان جنگجویان خشنی به نظر میآمدند، از این رو تمسخر و ذکر نقاط ضعف
مسلمانان و اسلام در قالب ترسیم و تحریف دین اسلام مطرح شد. این قالب که
ذهن صلیبیان را از قرن دوازدهم تا نوزدهم میلادی به خود مشغول کرده بود، در
چهار وجه از سوی مسیحیان مطرح شد که عبارتند از:
۱٫ اسلام نه تنها صدق نیست، بلکه انحراف عمدهای از حقیقت است… محمد
صلیاللهعلیهوآله صدق و کذب را به هم آمیخته… است؛ در حالی که موضوعاتی،
مانند «وجود خدا» در مسیحیت با منطق ثابت میشود، این موضوع در دین اسلام
متکی به وحی است.
۲٫ مسیحیان اروپای غربی مانند توماس آکویناس در سدههای دوازدهم و
سیزدهم میلادی معتقد بودند که «اسلام دینی است که با شمشیر و خشونت ترویج
میشود.» (۲۶)
۳٫ اسلام «مذهب تنآسانی» است. از نظر مسیحیان قرون وسطی، ازدواج مرد
مسلمان با زنان متعدد (به صورت عقدی یا به صورت دیگر) و وعده قرآن در
همنشینی با حوریان بهشتی که در اسلام مجاز است، مردود میباشد.
۴٫ محمد صلیاللهعلیهوآله مخالف مسیح است. به عقیده مسیحیان قرون
وسطی، در قرآن اشتباهات بدیهی وجود دارد [و از این رو، آنان] رسالت محمد
صلیاللهعلیهوآله را قبول نمیکردند. (۲۷)
به همین دلیل، در «ترانه رولان» مسلمانان، بتپرست معرفی شدهاند. (۲۸)
نورمن دانیل در کتاب اسلام و غرب مینویسد: حتی در منصفانهترین توصیفهای
قرون وسطایی از حیات محمد صلیاللهعلیهوآله نکات فراوانی مکتوم
ماندهاند (۲۹) از این رو، توجه مسیحیان در شناخت شخصیت پیامبر متمرکز بود.
یوحنای دمشقی و تئوفان معترف در میان مورخان بیزانسی مطالبی را ارائه
دادند، اما ادامه جنگهای صلیبی مانع از اطلاع رسانی مستمر میشد. (۳۰)
بدین ترتیب، مسیحیان سده دوازدهم میلادی بینش کافی از اسلام نداشتند. با
فتح جزیره «ایبری» به دست صلیبیان و تماس نزدیک مسیحیان با مسلمانان،
رهبران مسیحی به کسب اطلاعات دقیقتر از مسلمانان پرداختند. در این زمینه
«پدر آلفونسو» کتاب گفت و شنود با اسلام را نوشت، اما قدم جدیتر را پیر
معزز Peter the Venerable رئیس صومعه کلونی با نوشتن ردیهای بر مطالب
اسلام که لازم میدید مسیحیان، آن مطالب را باطل بدانند، برداشت.
«روبرکتونی» نیز ترجمهای از قرآن تهیه کرد. هر چند توماس آکویناس و پیر
معزز به دنبال تغییر دیانت مسلمانان بودند، خصوصا آنهایی که تحت حاکمیت
مسیحیان اسپانیا قرار داشتند. (۳۱)
رساله دولت مسلمان، محمد، قوانین و دین او نوشته گیوم طرابلسی؛ مشاجرات
قلمی ریکولدوس دو سانتا کروس Ricoldus desantacruce، کشیش فرقه دو سن
دومینیک، در بغداد با مسلمانان؛ ترجمه قرآن به اهتمام پیردو کلونی (۱۱۵۶م)،
کتاب توماس آکویتاس با عنوان Summa contraentiels و تلاشهای کاتامان
دیموند اول، بزرگترین مبلغ مسیحی قرون وسطی، تا حدودی از شبهات پیشین
درباره اسلام کاست. (۳۲) با گسترش اسلام در میان مسیحیان، برداشت مخدوش از
اسلام بسیار کمرنگ شد و افرادی مانند «پیرمعزز»، برداشت جدیدی از اسلام را
در دیدگاه مسیحیان ارائه کردند. ادوارد گیبون نیز فصل پنجاهم کتاب انحطاط و
سقوط امپراطوری روم را به بررسی مذهب اعراب، وصف عربستان قبل از ظهور
اسلام، ظهور حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و نیز تعالیم، خصایص و شخصیت
ایشان تا وفات اختصاص داد؛ او در این کتاب مینویسد: «حضرت محمد
صلیاللهعلیهوآله به مسلمانان آموخته است که مبدع دین عیسوی را عزیز و
محترم بدارند، احترامی که در فکر مرد مسلمان آمیخته به اسرار است… .»
عیسویان لاتینی یکی از اصول اعتقادی خود که بارور شدن مادر باکره عیسی از
نفحه روح القدس است، از قرآن کریم گرفتهاند و این کار را «عار»
ندانستهاند. (۳۳)
میدانهای جنگ، اشتیاق مسیحیان را برای گردآوری اطلاعات بیشتر و دقیقتر
از اسلام تقویت کرد. برداشت مسلمانان و مسیحیان آن زمان از جنگهای صلیبی
به کلی متفاوت از یک دیگر بود، زیرا جنگهای صلیبی نزد اکثر مسلمانان،
حادثهای بود که در مناطق دور دست و مرزی رخ داده است. (۳۴) درباره نحوه
رفتار مسلمانان با صلیبیان، ادوارد گیبون (۳۵)، شکیب ارسلان (۳۶)، رنو
(۳۷)، گوستاو لوبون (۳۸) و… مطالبی را در کتابهای خود ذکر کردهاند.
بررسی جنگهای صلیبی از دیدگاه ویلیام صوری
در این قسمت به بررسی دیدگاه ویلیام صوری به عنوان یک مسیحی حاضر در
جنگهای صلیبی درباره مسلمانان میپردازیم. دلایل گزینش ویلیام صوری و
بررسی موردی کتاب او، الحروب الصلیبیه، از این قرار است:
۱٫ ویلیام صوری در «صور» بیت المقدس حضور داشته است. او یا متولد فلسطین بوده و یا پدرش از مهاجمان صلیبی به فلسطین بوده است.
۲٫ وی به زبانهای لاتین، فرانسه و عربی آشنایی داشته است.
۳٫ از سوی دیگر وی تحصیلات عالیه داشته است، به خصوص تحصیلات مذهبی، که حتی به ریاست اسقفهای صور میرسد.
۴٫ «صوری» کتاب جنگهای صلیبی خود را مقارن با آن جنگها (در یک دوره ۹۰ ساله) نوشته است.
۵٫ او در دورهای از آن جنگها حضور داشت و شاهد وضعیت جهان اسلام و
مسلمانان در آن شرایط بود. از این رو، در فصول مختلف کتاب خود، به طور
غیرمستقیم و مستقیم به اسلام و مسلمانان و… اشاراتی کرده است. بنابراین،
این کتاب یکی از منابع مناسب جهت شناخت دیدگاه مسیحیان درباره مسلمانان در
طی جنگهای صلیبی محسوب میشود.
اشارهای اجمالی به زندگی و آثار علمی ویلیام صوری
الف) دوران کودکی و نوجوانی
مورخان درباره سال تولد ویلیام صوری اختلاف نظر دارند؛ عدهای، مانند
بیوری، مورخ انگلیسی ۱۱۲۷م و بعضی دیگر، ۱۱۳۰م را سال تولد وی دانستهاند.
وی بیش از پنجاه سال از عمرش را در طلب علم در دولت لاتینی بیت المقدس و یا
فرانسه و ایتالیا صرف کرد و بیشتر به تحقیق در امور مذهبی پرداخت. هم چنین
وی مدتی مسئولیت دیوان رسائل را در دربار مملکت لاتینی بیت المقدس بر عهده
داشته و مدتی هم سفیر پادشاه عموری در دربار امانوئل، امپراطور بیزانس،
بوده است و در کنار آن مشاغل خاصی در مراکز دینی داشته و به یکی از
مقامهای مالی کشیشهای مسیحی، یعنی ریاست اسقفهای صور، دست یافته است. او
در حالی فوت کرد که حسرت «بطریقی بیت المقدس» را در دل داشت. درباره
خانواده و نسب وی نیز اختلاف نظر فراوانی وجود دارد؛ اکثر مورخان بر این
عقیدهاند که او در مملکت لاتینی بیت المقدس به دنیا آمده، اما در این که
پدر او چه کسی بود و از کجا به بیت المقدس آمد، اتفاق نظر وجود ندارد. برخی
بر این عقیدهاند که ویلیام، اصالتاً اهل فرانسه بوده و عدهای او را اهل
ایتالیا به شمار آوردهاند، بعضی نیز وی را انگلیسی و عده دیگری او را اهل
آلمان دانستهاند. یکی از علل اختلاف در خصوص سرزمین اصلی ویلیام صوری،
تشابه اسمی او با اسقف دیگری از اهالی انگلستان بوده است که به دلیل اقامت
در صور، او را با نام ویلیام صوری میشناسند؛ در واقع باید گفت او ویلیام
صوری اول است که در سال ۱۱۷۰م ریاست اسقفهای صور را به عهده داشته و
ویلیام صوری دوم، مؤلف کتاب مورد نظر ما، از او (صوری اول) با عنوان «سلف
بزرگ ما» یاد میکند. از آن جا که وی مدتی در فرانسه و ایتالیا به تحصیل
پرداخته، عدهای او را فرانسوی الاصل دانستهاند. حسن حبشی معتقد است که او
فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و یا ایتالیایی نبوده، بلکه پدر او از سکنه بیت
المقدس و احتمالاً متولد قدس بوده و شاید جزء هزاران نفری بوده که همراه
سربازان صلیبی وارد قدس شدهاند، البته او در این خصوص نظر قطعی نداده است.
ب) تحصیلات و مشاغل
ویلیام از ابتدای طفولیت میل زیادی به درس و تحصیل داشت و ناگزیر به
تعدادی از مدارس عصر خود که بعضی وابسته به دیرها و کنیسهها و برخی نیز به
کاخ پادشاه مرتبط بودند، رفت و آمد میکرد. دانشآموزان این مدارس غالبا
از طبقات بالا به شمار میآمدند. او بعدها تحصیلات خود را در فرانسه ادامه
داد و علاقه زیادی به مطالعه تعالیم مسیحی نشان داد. همین موضوع باعث شد که
تعدادی از بزرگان دینی، از جمله بطرس برشلونه (بارسلون) در اسپانیا از او
حمایت کنند، چرا که او معتقد بود ویلیام آینده درخشانی خواهد داشت.
حمایتهای او باعث شد که ویلیام مراتب پیشرفت را در کلیسای مسیحی طی کند و
تا مقام ریاست اسقفهای صور ترقی نماید. از دیگر حامیان وی فولشرز، بطریق
مقدس، بوده که به ویلیام کمک کرد به همراه عدهای به ایتالیا اعزام شود و
در آن جا به مدت دو سال تحصیل کند. از عواملی که دامنه اطلاعات او را گسترش
داد، ارتباط وی با برخی از مراکز فرهنگی در سال ۱۱۶۷م بوده است. او در
قالب هیأتی از طرف پادشاه عموری به عنوان سفیر نزد امپراطور بیزانس
امانوئل، به قسطنطنیه اعزام شد تا معاهدهای بین مملکت لاتینی و امپراطوری
بیزانس برای پشتیبانی از حمله به مصر منعقد کند. در همینجا بود که ویلیام
اطلاعات خود را در خصوص زبان یونانی تکمیل کرد. پادشاه عموری اعتقاد زیادی
به وی داشت و از او خواست که کتابی درباره تاریخ مملکتش بنویسد. او مدتی
نیز تربیت بلدوین چهارم، فرزند عموری را بر عهده داشت و این امر زمینه
ارتباط او را با شمار زیادی از رجال دربار و اشراف مملکت فراهم کرد. او
مدتی نیز به عنوان مستشار پادشاه عموری خدمت کرد که قبل از او رالف، رئیس
اسقفهای بیت الحم، این شغل را بر عهده داشت.
ج) تألیفات و آثار علمی
ویلیام صوری در باب مسائل تاریخی، سه کتاب به رشته تحریر درآورده که دو
جلد آن با جنگهای صلیبی ارتباط نزدیکی دارد و کتاب سوم وی درباره
فعالیتهای مجمع کلیسا بوده که در اواخر سال ۱۱۷۸ میلادی در روم منعقد شده و
ویلیام جزء شرکت کنندگان آن بوده است. او به تقاضای شاه عموری، کتاب
انجازات الملک عموری (Gesta Amolrici Regis) را درباره وی نوشت. سپس پادشاه
عموری به او پیشنهاد کرد که کتابی در مورد مملکتش از زمانی که در دست
لاتینها بوده، بنویسید. ویلیام این کتاب را نوشت و مطالبی درباره امیران
شرقی بدان افزود و تحت عنوان اعمال امراء المشرق (Gesta arientalium
prinlirn) نوشت که ظاهرا این دو کتاب از میان رفتهاند. اما کتاب مفصل او
یعنی تاریخ کبیر که درباره جنگهای صلیبی است، در قرن شانزدهم میلادی توجه
پژوهشگران را به خود جلب کرده است. (۳۹)
د) روش کار کتاب تاریخ کبیر یا تاریخ الحروب الصلیبیه
این کتاب یک دوره نود ساله تاریخ دو مرکز مهم اسلامی شرق، یعنی مصر و
شام، بین سالهای (۱۱۸۴ ـ ۱۰۹۴م) را در برمیگیرد. پارهای از مباحث کتاب
نیز درباره مناطقی چون عراق و آسیای صغیر میباشد. ویلیام صوری در
تقسیمبندی کتاب خود با پیروی از روش قدما از اصطلاح «کتاب»، که امروزه به
جای آن از فصل یا باب استفاده میشود، بهره جسته است و هر کتاب را به چند
فصل تقسیم کرده که منظور از آنها «گفتار» است. ویلیام، کتاب بزرگ خود را به
۲۳ بخش تقسیم کرده و هر یک را با عنوان کتاب آورده است. همه بخشها تقریبا
از نظر تعداد صفحه برابرند، به جز کتاب آخر که کوچکتر است. او در بحث
خود، برای هر پادشاه دو کتاب اختصاص داده است، غیر از گودفروی که تنها یک
کتاب به او اختصاص یافته، زیرا مدت حکومت وی از یک سال تجاوز نکرده است و
او جزء کسانی که به عنوان پادشاه، حکومت مملکت بیت المقدس را بدست گرفتند
به حساب نمیآید و از میان آنها، تنها کسی است که توانسته است لقب حامی
مزار مقدس را دریافت نماید.
همچنین ویلیام، درباره بولروین چهارم، سه کتاب اختصاص داده است.
فصلهای هر کتاب بخشهای کوتاهی در حدود یک صفحه و حداکثر دو صفحه است. هر
کتاب، تقریبا سی فصل است به جز فصل آخر که خلاصهای از مطالب قبلی است.
ویلیام قبل از آنکه به «گودفروی» بپردازد، هشت کتاب به صورت مقدمه آورده
است: در کتابهای اول، دوم و سوم، از بیداری یا خیزش مسیحیت برای آزادسازی
قدس صحبت کرده و فعالیتهای «پطرس ناسک» را که از طلایهداران لشکرکشی اول
مسیحیان غیرنظامی بوده، شرح داده است. سپس به تجمعات آن در قسطنطنیه
پرداخته و تصرف نیقیه و پیشروی به آسیای صغیر را توضیح داده است. در کتاب
چهارم، از تصرف شمال شام و شروع محاصره انطاکیه بدست مسیحیان سخن گفته و
کتاب پنجم به محاصره انطاکیه و تصرف آن اختصاص یافته است.
کتاب ششم، شامل گرفتاریها و دستآوردهای صلیبیان از این محاصره و
پیروزیهایشان میباشد، که زمینهساز جدایی و انشقاق در بین صفوف آنها شد.
در کتاب هفتم، این بحث را طرح کرده که اگر این اتفاق میافتاد آنها پیشروری
شان را به سوی بیت المقدس ادامه میدادند. کتاب هشتم، مربوط به پایان سفر
حج و تصرف قدس است. در کتابهای نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم مطالبی از
«گادفروی» و «ملک بلدوین اول» و گسترش قلمرو حکومت او آورده و سپس مباحثی
درباره بلدوین دوم و ناآرامی در شمال شام ذکر نموده است که کل این مطالب،
جلد اول کتاب فعلی ویلیام صوری را تشکیل میدهد.
مباحث کتاب سیزدهم تا بیست و سوم که در جلد دوم کتاب فعلی ویلیام وجود دارد، از قرار زیر است:
کتاب سیزدهم شامل: تصرف صور و گسترش نفوذ ممالیک بر دیگر سرزمینهای لاتینی است.
کتاب چهاردهم: شامل فولک foulgue به عنوان امیر بیت المقدس و ناآرامی در سوریه شمالی است.
کتاب پانزدهم: درباره تلاشهای امپراطور یوحنا برای گسترش نفوذ خود بر امیرنشینهای لاتینی است.
کتاب شانزدهم: شامل همکاری و مشارکت بلدوین سوم و مادرش ملکه ملیزند در فرمانروایی سومین هجوم صلیبی میباشد.
کتاب هفدهم: درباره تصرف عسقلان به جای تداوم سومین هجوم صلیبی است.
کتاب هجدهم: در خصوص اوج قدرتمندی قدس لاتینی در زمان بلدوین سوم و سرآغاز استیلا بر مصر میباشد.
کتاب نوزدهم: شامل دوران عموری اول و منازعه بر سر مصر است.
کتاب بیستم: در باب کشاکش بر سر مصر است.
کتاب بیست و یکم: در خصوص ناکامی بلدوین جذامی در سلطه بر بیت المقدس میباشد.
کتاب بیست و دوم: شامل نزاع بر سر منافع شخصی است.
کتاب بیست و سوم: در خصوص این سؤال است که آیا نجات قدس از توانایی ریمون کنت طرابلس خارج بود یا به دست ریمون امکانپذیر بود؟
طرح این سؤال از سوی ویلیام صوری دلالت بر آن دارد که این بحث در اثناء
درگیری بین امیران صلیبی که هر یک در تلاش برای تصرف بیت المقدس بودند،
مطرح و نوشته شده است، در حالی که اوضاع و احوال، به ویژه ظهور ایوبیان در
مصر، خطری برای صلیبیان بود که ویلیام آن را درک کرده و بدان صادقانه و
صراحتا پرداخته است. سیر حوادث هم نظر او را تأیید نموده است.
لازم به ذکر است که این کتاب، در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده و بعدها
به عربی ترجمه شده است. از این کتاب، دو ترجمه به زبان عربی صورت گرفته
است: یکی، از سهیل زکار و دیگری از حسن حبشی. در این تحقیق از ترجمه عربی
سهیل زکار از کتاب (History of deeds done beyond the sea) استفاده شده
است.
نگرش ویلیام صوری به اسلام و مسلمانان در طی جنگهای صلیبی
در این فصل نمونههایی از نظریات ویلیام را که در کتاب دو جلدی خود آورده است، ارائه میدهیم:
۱٫ ذکر پیامبر اسلام و نحوه گسترش اسلام
ویلیام درباره پیامبر اسلام و روند گسترش اسلام آورده است که:
بنابر آنچه از تاریخهای قدیم بر میآید، باورها و اندیشههای محمد
صلیاللهعلیهوآله در دوره امپراطوری هراکلیوس جای پای محکمی در شرق پیدا
کرد. محمد صلیاللهعلیهوآله … اعلام نمود که پیامبری است مبعوث از جانب
خداوند… و بر شرق، خاصه شبه جزیره عربستان استیلا یافت. و بذری… که کاشته
بود توسط جانشینانش به زور شمشیر و سختگیری و نه از طریق وعظ و ارشاد (۴۰)
برای اجبار مردم به گردن نهادن به باورهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله
منتشر شد. (۴۱)
ویلیام صوری به هنگام توصیف انطاکیه و تصرف آن به دست ملکشاه سلجوقی
مینویسد:… زمانی که هم شرق به لرزه در آمده و جانشینان محمد
صلیاللهعلیهوآله با زور بر همه سرزمینهای شرق مسلط شده و آنها را به
مذهب و دین و اعتقادات فاسد خود در آوردند، (مردم) این شهر از تحقیر
پیامبران خود داری کرده و در حد توان خود از پذیرش سیطره قوم کافر
(مسلمانان) امتناع کرده بودند. (۴۲)
۲٫ رفتار عمر در قدس
عمر در مدت اقامت خود در این شهر، درباره احوال ساکنان آن بررسیهای
دقیقی انجام داد. … وی در خصوص موقعیت و محل کلیسای قیامت نیز تحقیق کرد که
خرابهها و باقی ماندههای کلیسا به او نشان داده شد. او دستور به تجدید
بنای کلیسا داد و برای این امر پول کافی اختصاص داد و صنعتگران و کارگران و
دیگر ملزومات، نظیر چوب و سنگ مرمر را آماده کرد، به گونهای که ساختمان
بنا، در مدت کوتاهی به پایان رسید. سپس زمینهای با ارزشی را به این کلیسا
اختصاص داد که عواید حاصل از آنها برای برآوردن نیازها و ملزومات کلیسا و
تعمیر و تعویض وسایل آن، نظیر مشعلها و… به کار میرفت. (۴۳)
۳٫ اطلاق واژه کفار بر مسلمانان
ویلیام صوری در جای جای کتاب خود از مسلمانان با واژه کفار نام برده
است؛ برای مثال در مبحث تصرف انطاکیه به دست ملکشاه سلجوقی مینویسد: لقد
اصبحت خاضعه للکفره أی للمسلمین. (۴۴)
۴٫ فتح فلسطین به دست مسلمانان
ویلیام دلیل اصلی فتح فلسطین به دست مسلمانان را این گونه بیان میکند:
میان ایرانیان و رومیان بر سر مناطق [مرزی]، درگیری وجود داشت و اندکی
قبل از مسلمانان، کسری (پادشاه ایران) به سوریه حمله کرد. او شهرهای آنجا
را ویران ساخت، خانهها را به آتش کشید، کنیسهها را خراب کرد و مردمان آن
را محبوس ساخت. کسری پس از آن که بر قدس دست یافت، ۳۶ هزار نفر از ساکنان
آن جا را به قتل رساند و «صلیب صلبوت» را با خود به ایران برد. … بعد از
مدت کوتاهی، قیصر حکومت روم را در دست گرفت و پس از جنگ با کسری سرزمینهای
تحت تابعیت او را ویران ساخت… از این رو، زمانی که عربها به این
سرزمینها وارد شدند، شهرها را متروک یافتند و با استفاده از فرصت بدست
آمده به طرف قدس حرکت کردند. در این شهر، جز عده کمی از مسیحیان، کسی باقی
نمانده بود و اعراب در مقابل دریافت جزیه، به آنها اجازه اقامت در شهر
دادند. (۴۵)
۵٫ تشریح وضع قدس
و بدین طریق، شهر قدس تحت سلطه دشمنان بیایمان درآمد و علت آن گناهانی
بود که ما (مسیحیان) مرتکب میشدیم. شهر قدس چهارصد سال یوغ بندگی و ظلم و
ستم را تحمل کرد و در این مدت، بسته به روحیات امیر و حاکمی که بر آن سلطه
داشت، وضعیت شهر تغییر میکرد. گاهی اوقات اوضاع بهتر میشد و گاهی هم به
وخامت میگرایید؛ حال او شبیه مریضی بود که با تغییر آب و هوا مرض وی شدت و
ضعف پیدا کند (۴۶)…
۶٫ ستایش هارون الرشید
ویلیام مینویسد «با این وجود خداوند در دوره حکومت هارون الرشید حاکم
بینظیر و قابل ستایش بر تمام شرق سلطه داشت؛ امن و آسایش را بر ملتش
ارزانی داشت؛ شخصیت بزرگ و تسامح و ادب کمنظیر این مرد تا به امروز مایه
اعجاب و شگفتی در شرق است.» (۴۷)
۷٫ نمونههایی از آزار و سختگیری بر مسیحیان از سوی مسلمانان
بعد از این (تخریب کلیسا) اوضاع مسیحیان بدتر شد و این وضعیت صرفاً به
دلیل احساس یأس و ناامیدی ناشی از تخریب کلیسا نبود، بلکه سختگیریهای ناشی
از خدمات اضافی بود که بر آنها (مسیحیان) تحمیل میشد؛ از آنها جزیه و
مالیاتهای سنگین طلب میشد و این کارها بر خلاف عرف و امتیازهایی بود که
حکام پیشین به مسیحیان داده بودند. علاوه بر این، از اجرای مراسم دینی
ممانعت به عمل میآمد و آنها را مجبور به ماندن در خانهها میکردند، به
ویژه در ایام و روزهای مقدس جرأت نداشتند میان مردم دیده شوند. پس از مدتی،
خانههای مسیحیان نیز برای آنها ناامن گردید، چرا که دشمنان به
خانههایشان سنگ و آشغال و کثافت پرتاب میکردند؛ آنان بدون محاکمه مجازات
میشدند؛ اموالشان مصادره و داراییهایشان به سرقت میرفت؛ فرزندان و
دخترانشان از خانهها دزدیده میشدند و به زور یا به سخنهای ملایم و
وعدههای شیرین، مسیحیان مجبور به ترک دین خویش میگردیدند. (۴۸)
ویلیام مورد دیگری از آزار مسلمانان به مسیحیان را این گونه وصف میکند:
مسجد الاقصی برای مسلمانان اهمیت خاصی داشت. مرد مسلمانی برای این که
بهانهای پیدا کند تا مسیحیان را از قدس اخراج کند، شبانه جسد سگ مردهای
را به مسجد میاندازد و هنگامی که مسلمانان برای ادای نماز صبح به مسجد
میروند، جسد سگ را در آن جا میبینند و فکر میکنند که مسیحیان این کار را
انجام دادهاند. جماعت خشمگین با حرکت در شهر و ایجاد سر و صدا تلاش
میکنند تا حکم قتل همه مسیحیان را بگیرند. مسیحیان نیز خود را برای مرگ
آماده میکنند. یک جوان مسیحی که اوضاع را چنین میبیند به دروغ، اتهام
انداختن جسد را به گردن میگیرد تا بقیه نجات یابند. (۴۹)
۸٫ برخورد نامناسب سلاجقه با زائران مسیحی
بدنبال شکست امپراطور بیزانس از سلاجقه و ایجاد شرایط نامناسب برای
مسیحیان، ناامیدی شدیدی ساکنان سرزمین فلسطین را در بر گرفته بود. در این
خصوص ویلیام صوری آورده است: «پس از آن که گروه بزرگی از مسیحیان یونانی و
لاتین (اروپا) که در سرزمینهای دشمن با مرگ به هزار گونه روبهرو شده
بودند، به آنها اجازه ورود میدادند که این گروه به قصد زیارت اماکن مقدسه
وارد بیت المقدس شوند، اما نگهبان دروازههای شهر فقط به شرطی به آنها
اجازه ورود میداد که یک سکه طلا (به عنوان جزیه نقدی) بپردازند. از آن جا
که بسیاری از حجاج دارایی خود را در راه از دست داده بودند و چیزی نداشتند
که به عنوان جزیه پرداخت نمایند، این مسئله بحرانساز شد و بدین ترتیب، بیش
از هزار نفر از حجاجی که منتظر ورود به شهر بودند، در بیرون دیوارهای شهر
از گرسنگی و بیلباسی (عیاری) جان باختند. (۵۰) حجاجی هم که توانایی پرداخت
جزیه را داشتند وضع بهتری نداشتند، چون هر آن در معرض اهانتها و تهاجمات
قرار داشتند و ممکن بود فردی به صورتشان آب دهان بیندازد یا مشتی بر گوششان
بنوازد». (۵۱) ویلیام درباره رفتار بد ترکان با مسیحیان و رفتار خوب و
مناسب مصریان و ایرانیان با مسیحیان آورده است: «بعد از مرگ الحاکم، پسرش
الظاهر، بر سر کار آمد. وی معاهدهای را که پدرش کنار گذاشته بود با
رومانوس امپراطور قسطنطنیه تجدید کرد و امتیاز ساخت مجدد کلیسای قیامت را
به آنها اعطا کرد…. با این حال گرفتاریهای متوالی که هر روز شکل جدیدی به
خود میگرفت، پایان نیافت و… هر وقت که امیر یا نماینده جدیدی از طرف خلیفه
فرستاده میشد، تنبیههای تازهای به کار گرفته میشد و با شیوههای دیگری
اموال مردم چپاول میشد و ادعا میشد که امپراطور (خلیفه) دستور داده است
که در صورت تأخیر پرداخت جزیه و مالیات، کلیساها را خراب بکنند… با این
همه، در زمان حکومت ایرانیان (خلیفه بغداد) و مصریان، مسیحیان اوضاع بهتری
داشتند، ولی با افزایش قدرت ترکان به حدی که سرزمینهای مصر و ایران را در
بر گرفت، اوضاع و احوال مسیحیان دوباره رو به وخامت گذاشت و وقتی که قدس به
سلطه آنها در آمد، ملت (یا قوم) خداوند در طول ۳۸ سال (۵۲) گرفتاریهای
عظیمی را متحمل شدند. (۵۳)
۹٫ برخورد نامناسب ترکان با مقدسات مسیحیان
ویلیام صوری در این خصوص مینویسد: «ترکها حرمت مقدسات را رعایت
نمیکردند؛ اماکن مقدس را آلوده ساخته و کاهنان را از آنجا بیرون انداخته
بودند؛ آنها کلیساها را برای کارهای پست و ناپاک بکار گرفته و از برخی از
اتاقها و کاخهای مقدس به عنوان اصطبل اسبها و دیگر حیوانات بارکش
استفاده میکردند و در آنها کارها و مشاغلی دایر شده بود که با شأن این
اماکن تناسب نداشت؛ عکسهای قدیسین از دیوارها محو شده و… ترکان خشم خود را
بر سر این تصاویر ریخته بودند؛ انگار که آن اشخاص زنده بودند، چشمانشان را
در آورده و بینیهایشان را کنده بودند و عکسها را با گل و کثافت و نجاسات
آلوده کرده و یا پوشانده بودند.» (۵۴)
۱۰٫ خیانت مسیحیان ساکن شهرها و هتک حرمت نوامیس مسیحیان توسط ترکان
در جریان محاصره شهر «رها» که مدتها به درازا کشید، فردی مسیحی از اشراف
شهر به اهالی خیانت کرد و لشکریان صلیبی را که تحت فرماندهی «بوهیموند»
قرار داشتند، به شهر راه داد. در جریان مذاکرات پنهانی این فرد با سران
صلیبیان، حادثهای رخ میدهد که انگیزه او را برای راه دادن مسیحیان تشدید
میکند. این حادثه از قرار زیر است: روزی فیروز از محل کار، پسرش را به
منزل میفرستد. موقعی که پسر وارد خانه میشود با منظره زشت و خوارکنندهای
روبهرو میشود و متوجه میشود که مادرش در آغوش یکی از امرای ترک است.
جوان دچار رعب و وحشت میشود و به سرعت نزد پدر بر میگردد و واقعه را به
او خبر میدهد و با تلخکامی میگوید: آیا کافی نیست این سگانِ کثیف ما را
تحت یوغ و عبودیت و بندگی فرو میکوبند و هر روزه املاک کلیسا را دزدانه
بالا میکشند تا جایی که قوانین ازدواج را پایمال کرده و روابط آن را از هم
میگسلند. اگر قرار است زندگی کنم، به کمک خداوند این اهانتها را به
پایان رسانده و آنها را به آنچه مستحقاند، خواهم رساند. (۵۵)
۱۱٫ عهدشکنی امیران ترک در مبادله اسیران و فروش شهرها
نویسنده در بخشهایی از کتاب به معاهداتی که میان امیران ترک و لشکریان
صلیبی بسته میشود، اشاره دارد. این امیران عمدتاً افرادی هستند که حکومت و
امارت چند شهر و حومه را بر عهده دارند و با عقد قرار داد با صلیبیان از
مقاومت در برابر آنها پرهیز میکنند و در عوض امنیت و موقعیت خود را حفظ
مینمایند. ویلیام صوری در یک مورد به عهدشکنی امیری از ترکان به نام بالاس
Balas اشاره میکند و مینویسد: یکی از اشراف و بزرگان ترک به نام بالاس
از قبل حاکم سروج بود با (کونت) معاهدهای میبندد و خواهان روابط دوستانه
بین آنها میشود… روزی از کونت دعوت میکند تا برای مهمانی به قلعه او
برود، ولی قصدش آن بود که وی را به قتل برساند. اما کونت از این توطئه مطلع
میشود و از مهلکه جان سالم بدر میبرد. در این واقعه عدهای از همراهانش
به اسارت در میآیند که بعدا بین دو طرف مبادله میشوند، اما بلدوین تصمیم
میگیرد که دیگر با هیچ ترکی پیمان دوستی نبندد. در نزدیکی همین منطقه حاکم
دیگری از ترکان به نام بالدوک Balduk حکومت داشت. وی شهر قدیمی سمیساط را
به کونت فروخته بود، اما در برآوردن شروط عقد تأخیر میکرد… و «بلدوین»
دستور داد گردن او را بزنند. (۵۶) به نظر میرسد مؤلف در صدد است با نقل
حادثه بالاس و عهدشکنی او، پیمانشکنی بلدوین را توجیه نماید. لازم به ذکر
است که فروش شهرها و حاکمیتهای مستقل و کوچک و معاهده آنها با مسیحیان
نشانگر ناتوانی حکومت مرکزی و تفرق نیروهای مسلمان میباشد.
۱۲٫ عامل ترس و وصف لشکریان مسلمان
زمانی که «کربوغا» انطاکیه را محاصره کرد تا مسیحیان را از آن بیرون
کند، محاصره مدتی به درازا کشید، مسیحیان فردی را برای مذاکره نزد وی
فرستادند و او از دیدن هیبت و عظمت لشکر مسلمانان دچار تعجب میشود و…
تصمیم میگیرد که هر آنچه را در خلال دیدار با کربوغا اتفاق افتاده به طور
مفصل بیان کرده و گفتهها، تهدیدها و هیبت این امیر مغرور و متکبر را برای
عموم مردم توضیح دهد، (۵۷) اما گودفری با نگرانی از این که بیان این مطالب
به صورت مفصل باعث رعب و وحشت مردم شود، از پطرس (فرستاده مذکور) میخواهد
که از ذکر جزئیات خودداری و تنها به این مسئله اشاره کند که دشمن خواستار
ادامه جنگ است. (۵۸) این نکته نشان میدهد که سپاهیان مسلمان از نظر مجهز
بودن و کثرت عدد در موقعیت مطلوبی قرار داشتند، اما نویسنده به ویژگیهای
این سپاهیان اشاره نکرده است.
۱۳٫ وصف غنایمی که از کربوغا گرفته شده بود
ویلیام در این خصوص مینویسد: بعد از پایان جنگ، مردم با (مسیحیان) به
اردوگاه دشمن برگشته و در آن جا مقادیر زیادی از انواع اشیاء ضروری و نیز
اندوختههایی از گنجینهها و دفینههای شرقی یافتند به گونهای که
ارزشگذاری و اندازهگیری کالاهایی، مانند طلا، نقره، جواهر، پارچههای
حریری و لباس گرانقیمت غیرممکن بود. مقداری ظروف زیبا، هم از لحاظ ساخت هم
از لحاظ موادی که در آن به کار رفته بود، وجود داشت. هم چنین، گلههای
اسب، رمه و… در آن موجود بود. علاوه بر اینها، مقادیر زیادی مواد غذایی و
حبوبات نیز یافت میشد. (۵۹)
۱۴٫ استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ
ویلیام صوری در ادامه بحث محاصره قدس مینویسد: حادثهای که از ذکر آن
نمیتوان گذشت این است که در بین اسباب جنگی که مسیحیان در خارج از
دیوارهای شهر قرار داده بودند، وسیلهای بود که صخرههای بزرگ را به داخل
شهر پرتاب میکرد و خرابی و کشتار فجیعی به وجود میآورد. وقتی که کفار
(مسلمین) متوجه شدند که به هیچ وجه نمیتوانند با این وسیله مقابله کنند،
دو جادوگر استخدام کردند تا با وردهای خود آن را به یک وسیله ضعیف تبدیل
کنند. موقعی که این جادوگران روی دیوار مشغول خواندن اوراد خود بودند، سنگی
از همین وسیله به آنها برخورد و هر دو به همراه سه جوان، که دستیارشان
بودند، از بالا افتادند. (۶۰)
۱۵٫ وصف مردمان معره (ثروت و تکبر)
وی در وصف مردمان معُره مینویسد: ساکنان این شهر به مال و ثروت هنگفت
خویش، متکبر و مغرور بودند و به دلیل آن که تعداد زیادی از افراد ملت ما
(مسیحیان) را در درگیریهای قبلی کشته بودند، بسیار به خود میبالیدند و
فخرفروشی میکردند و این عمل آن قدر قهرمانانه بود که همیشه بدان مباهات
میکردند. آنها لشکریان مسیحی را به حدی تحقیر کردند که انواع دشنامها را
نثار بزرگان و رهبران ما میکردند و به صلیبهایی که بر روی دیوارها و
برجها قرار داده شده بود بیاحترامی میکردند و بر این تمثالهای مقدس آب
دهان میانداختند. (۶۱) در ادامه ویلیام صوری درباره نحوه دفاع سکنه این
شهر از خودشان مینویسد: مدافعان داخل دیوارهای شهر (معُره) با تمام توان
از خود دفاع میکردند؛ سنگها و اشیاء مختلف را به سوی حمله کنندگان پرتاب
میکردند و حتی کندوهای زنبور عسل را که پر از زنبور بودند و آتش و گچ زنده
را نیز به کار گرفتند، ولی سرانجام ناکام ماندند. (۶۲)
۱۶٫ حمله راهزنان به لشکر مسیحیان
صوری مینویسد: هنگامی که مسیحیان از «معره» حرکت کردند، همه چیز بر وفق
مراد آنها بود. تنها مشکل آنها، آزار و اذیت راهزنان بود که به طور مداوم
به عقبه لشکر حمله میکردند؛ راهزنان گاهگاهی به صورت مخفیانه به افراد
مریض و مُسن که توانایی همراهی با لشکر را نداشتند هجوم میبردند و به قتل و
غارت میپرداختند. کونت (کنت) مجبور شد با این حملات به شدت برخورد کند،
به گونهای که خودش در آخر لشکر حرکت میکرد. (۶۳)
۱۷٫ کمک رساندن حکام برخی از شهرها به مسیحیان
ویلیام صوری در این باره مطالبی آورده است از جمله آن که: «زمانی که
لشکر زائران مسیحی از شهرهای شیزر، حماه و حمص عبور میکردند، حکام این
شهرها ملزومات و وسایل آسایش و رفاه مورد نیاز آنها را فراهم کردند. علاوه
بر این، در سرزمینهای بین راه و قلعههایی که در این منطقه قرار داشت،
هدایایی از طلا، نقره، گلههای حیوانات و دیگر ملزوماتی که برای زنده ماندن
در صحرا لازم است، در اختیار مسیحیان قرار میگرفت… در این منطقه چه در
شمال و چه در جنوب شهری نبود که مسیحیان از آنجا عبور کنند و هدایایی برای
آنها فرستاده نشود». (۶۴) به این ترتیب، مشخص میشود که پیشروری نیروهای
صلیبی همیشه ناشی از جنگجویی و توانایی نظامی آنها نبوده، بلکه اهالی برخی
از شهرها که تسلیم شده بودند، به آنها یاری میرساندند. درباره این که، این
کمکها از روی همدلی بوده یا صرفا به خاطر حفظ امنیتشان بوده است، به
روشنی معلوم نیست و مؤلف نیز بدان اشارهای نکرده است.
۱۸٫ رفتار مسیحیان ساکن در بلاد اسلامی (خیانتکاری)
ویلیام صوری در خصوص عبور لشکریان مسیحی از نزدیکی شهر طرابلس مینویسد:
در شهر طرابلس بیش از دو هزار مسیحی در این شرایط گرفتار بودند (سکونت
داشتند)، زمانی که شنیدند لشکر مسیحی به شهر نزدیک میشود، به فرماندهان
لشکر پیام رساندند که از کنار شهر بزرگوارانه نگذرند، بلکه اگر لازم شد شهر
را محاصره کنند، چون احتمال دارد شهر در عرض چند روز به تصرف آنها درآید و
اگر هم چنین نشد، مبلغ هنگفتی پول از حاکم بگیرند و او را در آنجا ابقا
کنند تا آزادی مسیحیان در بند را فراهم کند. (۶۵)
۱۹٫ برخورد اهالی مصر با مسیحیان ساکن قدس
بعد از آن که مسیحیان انطاکیه را تصرف کردند، اقتدار ترکان و ایرانیان
در منطقه رو به ضعف گذاشت. مصریان با استفاده از این فرصت، قدس را تصرف
کردند، اما به آنها خبر دادند که لشکریان صلیبی به شهر نزدیک میشوند. در
نقل این روایت، ویلیام صوری مینویسد: همه مسلمانان در مسجد جمع شدند و
درباره جلوگیری از پیشروری لشکر ما (مسیحیان) به مشاوره پرداختند؛ ابتدا
تصمیم گرفتند در صورت پیشروری صلیبیان همه ساکنان مسیحی را بکشند و پس از
تخریب کلیسای قیامت، قبر مسیح را نیز به طور کامل ویران کنند… اما بالاخره
به این نتیجه رسیدند که چنین عملی بر دشمنی و خشم صلیبیها خواهد افزود و
برای همین از این تصمیم صرف نظر کردند و به جای آن در صدد برآمدند همه
داراییها و اموال آنها را از دستشان بگیرند؛ از این رو، از آنها مبلغ
چهارده هزار سکه طلا (به عنوان جزیه) درخواست کردند و اسقف بزرگ شهر مجبور
به پرداخت این مبلغ شد… این مبلغ به قدری زیاد بود که ارزش همه املاک
مسیحیان ساکن قدس در این حد نبود. (۶۶) این سرقت اموال برای کفار
(مسلمانان) کفایت نکرد، بلکه همه مسیحیان جز زنان، مریضان و کودکان را از
شهر بیرون کردند و در حالی که آنان در روستاهای اطراف بر اثر گرسنگی و
برهنگی جان میباختند، لشکر ما رسید. (۶۷)
۲۰٫ فاطمیان و مسیحیان و خلیفه الحاکم
ویلیام صوری در این باره مینویسد: رنجهای مسیحیان در تحت سلطه مصریها
کاهش یافت، درست شبیه فرد زندانی که گاهی به او استراحت داده میشود و تا
زمانی که الحاکم، خلیفه مصر شد وضع بدین منوال بود. شرارتها و جنایتهای
الحاکم، از جنایتهای همه فرمانروایان قبل از او پیشی گرفت تا حدی که نام
او برای نسلهای بعد که چیزهایی از دیوانگی وی میشنیدند، ضرب المثل شد. از
کارهای زشتی که وی مرتکب شد، تخریب کلیسای قیامت بود. این کلیسا در اساس
توسط ماکسیموس بزرگ، اسقف قدس و به فرمان امپراطور قسطنطنیه بنا شده بود که
بعدها در دوره هراکلیوس (هرقل) تجدید بنا شد. در روایات نقل شده است که
چون مادر الحاکم مسیحی بود وی این سختگیریها را انجام میداد تا متهم به
طرفداری از مسیحیان نشود. (۶۸)
۲۱٫ وصف قصر قاهره و جایگاه خلیفه فاطمی و سلطان
ویلیام صوری شهر قاهره و جایگاه خلیفه فاطمی و سلطان را این گونه وصف
کرده است: «به دلیل آن که قصر این پادشاه (دارالخلافه) در نوع خود بینظیر
است و به شکلی ساخته شده که کاملاً با دنیای ما غریب و متفاوت است، بهتر آن
دیدم که در اینجا به تفصیل آن را بر اساس گفتههای موثق کسانی که آن امیر
بزرگ (خلیفه فاطمی) را زیارت کردند، توصیف کنم. هیو، حاکم قیساریه به
همراه سلطان وارد قاهره شد و با همراهان به طرف کاخی که در زبان مصری کسکره
(cascare) نامیده میشد، راهنمایی شد. آنها از داخل دهلیزهایی که هیچ
روشنایی نداشت، عبور کردند. (۶۹) بعد از عبور از نگهبانان اول و دوم به یک
حیاط وسیع روباز (بدون سقف) هدایت شدند که نور خورشید بر آن میتابید و
زمین با سنگهای رنگارنگ و متنوع فرش شده بود و در اطراف آن اتاقهایی از
سنگ مرمر قرار داشت که سقفشان با طلا تزیین شده بود و از لحاظ مواد و هنر
به گونهای بود که ابهت پادشاهی را بر میتابید و حوضهایی از سنگ مرمر
وجود داشت که از آب زلال پر بودند و همچنین انواع پرندگان که بزرگتر از
پرندگان منطقه ما بودند و برای ما ناشناخته بودند.
بعد از عبور از این محوطه به ساختمانهایی رسیدند که از لحاظ هنری بر آن
چه قبلاً دیده بودند، برتری داشت همان گونه که ساختمانهای قبلی بر
ساختمانهای عادی برتری داشت. در این جا نیز انواع مختلفی از حیوانات بودند
که تنها قلم یک نقاش یا ذهن یک شاعر قادر به خلق آنهاست یا فقط میتوان
آنها را در خواب مشاهده کرد. پس از عبور از میان دهلیزهای تنگ و باریک و
راههای پیچ در پیچ، به خود قصر رسیدند. در آن جا سلطان دو بار بر زمین
سجده کرد و با فروتنی در مقابل خلیفه ایستاد و چنان اظهار تعبد کرد که تنها
لایق خداوند است. سپس برای سومین بار در مقابل او خم شد و شمشیرش را از
کمر گشوده، بر زمین نهاد. پس از آن پردهها کنار رفت و تخت خلافت نمایان
شد. خلیفه بر روی آن با صورتی متبسم و گشاده بر زمین نشسته بود و اطرافش را
مشاوران و نزدیکان خاصش احاطه کرده بود (۷۰)…. در پایان، سلطان خواستههای
مسیحیان را مطرح کرد و خلیفه نیز آنها را پذیرفت. پس از آن هیو، رئیس هیأت
مسیحیان از او خواست که رضایت خود را با دست دادن تأیید کند، خلیفه در
ابتدا از این کار اجتناب ورزید ولی به اصرار سلطان با «هیو» دست پیمان داد.
هیو طوری آزادانه با خلیفه صحبت میکرد که اطرافیان او به وحشت افتادند.»
لازم به ذکر است که ویلیام صوری در این قسمت از کتاب اشاره میکند که در
مصر عملاً کارها در دست سلطان بود نه خلیفه.
۲۲٫ ستایش خردمندی و درایت نورالدین زنگی
ویلیام صوری با اشاره به خردمندی، بصیرت و آگاهی نورالدین زنگی، سلطان
مصر، مینویسد: در محاصره شهر بانیاس، ترکان با تمام نیرو به ادامه جنگ
اصرار داشتند و لطمات شدیدی به مدافعان شهر زدند و با فشارهایی که بر مردم
وارد آوردند، آنها را در آستانه تسلیم قرار داده بودند. در این اوضاع،
پادشاه متوجه شد که شهر بانیاس از بلاهای سخت رنج میبرد و نمایندگانی
فرستاد تا از امیر انطاکیه و کنت طرابلس یاری بخواهد… این دو امیر با
نیروهای خود به یاری مردم بانیاس شتافتند. به نورالدین خبر رسید که این دو
فرمانده به (ملک) پادشاه ملحق شدهاند و همگی با هم به طرف شهر بانیاس در
حرکت هستند، این امیر (نورالدین) که از خردمندی و درایت بسیاری در تدبیر
امور و کارها برخوردار بود، متوجه شد که عقبنشینی در جریان خطرات و حوادث
نامعلوم نشانه عقل است و این در حالی بود که وی تا آن زمان موفق به گشودن
قلعهها و ویران ساختن حصارها شده بود و مدافعان تمام امید خود را از دست
داده بودند. به این دلیل، دست از محاصره برداشت و به نقطهای دورتر در
سرزمین خود عقب نشینی کرد. (۷۱)
۲۳٫ توطئه قتل نورالدین زنگی و اوصاف وی
مؤلف درباره قتل نورالدین و خصال و اوصاف وی مینویسد: «زنگی» در نتیجه
پیروزیهای درخشانی که در تصرف شهرها بدست آورده بود، شدیدا گرفتار عجب و
غرور شد و بلافاصله به محاصره «قلعه جعبر» که در کنار فرات قرار داشت اقدام
نمود، اما در پی توطئه پنهانی حاکم شهر با برخی از اهل حرم و نزدیکان او،
چند تن از غلامانش، او را در شبی که از شدت باده خواری مست شده بود، در
چادرش به قتل رساندند. حاکم شهر از قاتلین زنگی در داخل دیوارهای شهر
استقبال (پذیرایی) کرد و بدین ترتیب آنها از انتقامجویی خانواده وی رهایی
یافتند و همه لشکریان زنگی با محروم شدن از حمایت رئیسشان دچار هزیمت شده و
گریختند. دو فرزندش یکی در موصل و دیگری (نورالدین) در حلب به جای وی
نشستند. نورالدین مرد حکیم، عاقل و فرزانه بود و مطابق اعتقادات دینی خود،
انسانی خدا ترس بود که از لحاظ مالی ارث و میراث فراوانی از پدر برده بود.
(۷۲)
۲۴٫ علل ضعف مسیحیان و قدرت گرفتن مسلمانان در دوره صلاح الدین ایوبی
ویلیام شرح میدهد که مسئله این است که چرا پدران ما علیرغم شمار
اندکشان، با شجاعت تمام، دشمنانی که تعداد آنها بسیار زیادتر بود، شکست
میدادند و چرا نصرت الهی و رحمت آسمانی شامل حال آنها میشد و آوردن اسم
مسیحی، رعب و وحشت در دل مردمان خداشناس میانداخت…. در حالی که غالبا،
مردان ما در این ایام مغلوب و مقهور دشمنانی میشوند که از آنها کمتر و
ضعیفتر هستند و تلاشهایشان عمدتا نافرجام میماند و در مقابل دشمنان
مجبور به تسلیم میشوند. بررسی دقیق این وضع نشان میدهد که ما گرفتار لعن و
نفرین الهی شدهایم؛ دلیل اول: آن که اجداد ما مردان متدینی بودند و از
خدا خوف داشتند، در حالی که امروزه به جای آنان نسلی شرور و فرزندانی
گناهکار نشستهاند که به ظاهر پایبند مذهب مسیح، ولی در عمل بدنبال همه
نوع محرماتی هستند و… طبیعی است که خداوند یاری خود را از ایشان دریغ
نماید. این حال و روز مردان عصر حاضر به ویژه ساکنان شرق است و اگر فردی
بخواهد رذائل اخلاقی آنان را به تحریر بکشد، از کثرت مطالب و زشتی آنها
ناتوان خواهد بود. (۷۳) دلیل دوم: جنگجویان اولیه که در دورههای قبلی به
سرزمینهای شرق میرفتند، برای مبارزه در راه عقیده خویش به امور نظامی و
نظامیگری علاقه داشتند و دارای تجربه کافی در برخورد با مشکلات و
گرفتاریهای معرکه نبرد بودند و نیز مهارت زیادی در به کار بردن سلاحها و
ابزار آلات جنگی داشتند. بر عکس، ساکنان شرق به علت آرامش مستمر و سکون بیش
از حد، ضعیف گشته و در فنون جنگی و اصول رزمی مهارت نداشته و در تنبلی و
کسالت و بیخبری به سر میبردند و به همین دلیل، عجیب نبود که عده قلیلی بر
گروه کثیری پیروز میشدند، چرا که در چنین کارهایی (جنگ) افرادی که در
کاربست ابزار آلات، سر رشته و مهارت مستمر داشته باشند، به راحتی بر کسانی
که در این زمینه آموزش ندیدهاند، غلبه میکنند.
دلیل سوم: در دورههای اولیه هر شهر برای خود حاکمی داشت و با توجه به
بیان ارسطو میتوان گفت که این شهرها پشتیبان یکدیگر نبودند و با یکدیگر
ارتباط متقابل نداشتند. آنها در هنگام جنگ نیز بیش از آن که از مسیحیان
بهراسند، از همپیمانان مسلمان خود میهراسیدند اما در حال حاضر، همه این
ممالک تحت اراده یک شخص قرار گرفته و زنگی وحشی توانسته است که بر همه آنها
استیلا یابد و… (۷۴) ویلیام صوری در ادامه به نورالدین و صلاح الدین ایوبی
و توانایی آنها در ایجاد یکپارچگی و اعمال سلطه بر شهرهای اطراف اشاره
کرده و میگوید: صلاح الدین از خانوادهای دون پایه برخاسته است. (۷۵)
نتیجهگیری
جنگهای صلیبی هیچ نتیجه مادی برای صلیبیها به بار نیاورد؛ مدتی بیت
المقدس بدست آنان افتاد، اما به زودی مسلمانان آنان را عقب رانده و بر بیت
المقدس چیره شدند، تنها نتیجه مهم این جنگها به ارمغان آوردن مرگ و
بینوایی برای مسلمانان و مسیحیان، به خصوص سکنه آسیای صغیر و فلسطین بود.
در طی این دوران، کلمه مسیحی در مقابل همه غیرمسیحیان قرار گرفت و آزادسازی
سرزمین مقدس، فکر مشترک مسیحیان اروپا شد. نتیجه کلی این مقاله آن است که
اروپاییان ثواب جنگ صلیبی را همانا عفو گناهان خویش تلقی میکردند و جهاد
مذهبی که پاپها آن را طرح کردند، بدین عقیده دامن زد. در حالی که دنیای
غرب با انگیزههای متفاوت متوجه شرق شد، جهان اسلام در آستانه جنگهای
صلیبی وضعیت ناآرامی داشت؛ با شکست غزنویان، سلاجقه بر سر کار آمدند که
آنها نیز پس از مدتی در سراشیبی سقوط افتادند و به سلسلههای مختلف اتابکان
تقسیم شدند. در مصر، خلفای فاطمی در حال افول بودند و حکومت ایوبیان جای
آنان را گرفت، در حالی که خلافت عباسی بغداد برای تضعیف خلفای فاطمی مصر با
صلیبیان روابط دوستانهای داشت، اندلس با سقوط امویان وارد یک دوران ملوک
الطوایفی شد و صلیبیان با فتح تولد و (طلیطله) بر اندلس دست یافتند و جزیره
سیسیل هم به دست نورماندیها افتاد.
به هر حال، مسیحیان در این زمان دین اسلام را یک بدعت در دین مسیح، محمد
صلیاللهعلیهوآله را ضد مسیح و اسلام را زیانآور تلقی میکردند. تصور
مخدوشی که نویسندگان مسیحی سدههای هشتم تا سیزدهم میلادی از خود ارائه
دادند، به دلیل برتری فرهنگی مسلمانان در اندلس و… ایجاد شد، مسیحیان برای
اسلام و پیامبر آن، ضعفهای اخلاقی زیادی بر شمردهاند. مسخره کردن
مسلمانان، تمسخر دین اسلام را در پیداشت، تلاشی بود که صلیبیان برای ارائه
چهره مخدوش و تحریف شده از اسلام انجام میدادند؛ آنها اسلام را دین
خشونت، زور و شمشیر میدانستند و آن را به عنوان «دین تنآسانی» معرفی
میکردند. نویسندگانی، چون «پدرود آلافونسوی» اسپانیایی، پیر معزز،
روبرکتونی و… در نوشتهها و ردیههای خود درباره اسلام، این دین را بدعت و
بیمحتوا معرفی میکردند. جنگهای صلیبی شناخت واقع بینانهتری از اسلام به
مسیحیان داد، اما مسیحیان بیشتر به شناخت شخصیت پیامبر اسلام
صلیاللهعلیهوآله توجه کردند تا دین اسلام و نیز بیشتر مورخان به شرح
خلفا، امیران و بزرگان جهان اسلام همت گماردند، چرا که شناختی از اسلام
نداشتند.
نورمن دانیل در کتاب اسلام و غرب و نیز ادوارد گیبون در کتاب انحطاط و
سقوط امپراطوری روم به شخصیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، تعالیم و هیبت
وی پرداخته و حکومت شهرهای مکه و مدینه را نماینده ظاهری حکومت دموکراسی
نامیدهاند.
اما ویلیام صوری که تحصیلات خود را نه تنها در دیرها و کنیسهها، بلکه
در فرانسه ادامه داد و تا مقام ریاست اسقفهای صور رسید و در جنگهای صلیبی
حضور داشت، به عنوان یکی از نویسندگان جنگهای صلیبی تاریخ نود ساله این
جنگها را از (۱۱۸۴ ـ ۱۰۹۴م) به زبان لاتینی به رشته تحریر درآورده است.
بنا به اظهارات سهیل زکار، مترجم عربی این کتاب، ویلیام با واژههای
دشنامآمیز به پیامبر اسلام اهانت کرده و از مسلمانان با واژه کفار یاد
کرده است. او دین محمد صلیاللهعلیهوآله را مذهبی معرفی میکند که به
زور در سرزمینهای شرقی گسترش یافته و اندیشههای فاسد و اعتقادات خرافی
خود را در آن جا رواج داده است. او علت اصلی فتح فلسطین به دست مسلمانان را
خالی بودن سکنه فلسطین و آزاد شدن آنها از دست پادشاه ایران به دست قیصر
روم دانسته و مینویسد: زمانی که مسلمانان بر قدس دست یافتند، این منطقه
چهارصد سال زیر یوغ بندگی ظلم و ستم قرار گرفت. او هارون الرشید خلیفه
عباسی را که با شارلمانی و صلیبیان روابط دوستانهای داشت، ستوده است و در
سراسر کتاب خود به نمونههایی از سختگیریها و آزارهای مسیحیان از سوی
مسلمانان، مانند تخریب کلیساها، گرفتن مالیات، مصادره اموال، دزدیدن
فرزندان و دختران، ترک دین (به زور یا با وعدههای شیرین)، برخورد نامناسب
سلاجقه و ترکان با زوار مسیحی و جان باختن آنها، برخورد نامناسب ترکان با
مقدسات مسیحیان، هتک حرمت نوامیس مسیحیان به دست ترکان، استفاده مسلمانان
از ساحران در جنگ، وصف مردمان معمره (ثروت و تکبر آنها) و… پرداخته است.
با توجه به این مطالب به نظر میرسد که نویسندگان مسیحی، به خصوص در طی
جنگهای صلیبی، دیدگاه مثبتی از مسلمانان و دین اسلام نداشتند، خصوصا
افرادی، مانند ویلیام صوری که عنوان ریاست اسقفهای صور را نیز داشته است و
به کار بردن واژههای توهینآمیز و دشنامگونه به پیامبر اسلام و اطلاق
واژه کفار بر مسلمین، دیدگاه او را درباره اسلام و مسلمانان نشان میدهد.
او از هارون الرشید که با صلیبیان روابط دوستانه داشت، به نیکی یاد میکند،
بدون آن که به لشکریان مسلمان از نظر کثرت عدد و مطلوبیت موقعیت، توجهی
کند؛ این نکات کاملاً نگرش او را نشان میدهد.
بدین ترتیب، مشاهده میکنیم که انگیزه آزادسازی شهر مقدس قدس برای
صلیبیان چنان اهمیتی داشت که حتی کسانی چون ویلیام صوری که در ردیف
دانشمندان و محققان محسوب میشود به حقیقت اسلام و مسلمانان توجهی نکرده و
به ارائه تصویری مخدوش از اسلام و مسلمانان کمک کردهاند. تنها در پایان
جنگهای صلیبی و آشنایی غرب با تمدن شرق و اسلام بود که این دید مغرضانه و
مخدوش تعدیل یافت و محققان اروپایی گردشی اندک و نامحسوس در آثار قلمی خود،
با هدف معرفی دین اسلام و مسلمانان و نتایج جنگهای صلیبی ایجاد کردند.
خیلی زیاده